loading...
وبلاگ تفریحی ایرانیان
تبادل لینک

وبلاگ تفریحی ایرانیان آماده تبادل لینک وبنر باهرگونه سایت و وبلاگی می باشد.لطفا در صورت تمایل ما را بانام(وبلاگ تفریحی ایرانیان) لینک کنید و سپس لینک خود را در قسمت نظرات وبلاگ من قرار دهید تا شما هم لینک شوید.

باتشکر

برای اطلاع از جدیدترین مطالب وبلاگ در خبرنامه ی ما عضو شوید.هر هفته به دو نفر از اعضای خبرنامه کارت شارژ 2000 تومانی ایرانسل هدیه داده می شود.

با عضویت در وبلاگ و یا خبرنامه ی ما لینک کلیپها و فیلم هاو عکسهایی که امکان قرار دادنشان در وبلاگ نیست را دریافت کنید.

برای مشاهده عکس اصلی مطالبی که عکس ندارند به ادامه ی مطلب رجوع کنید.

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 109 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

تمامی آلبوم ها و آهنگ های اجرا شده توسط متین حک را می توانید از این قسمت دریافت کنید.

( آهنگ و تنظیم : متین حک )
( ترانه : دکتر شاهکار بینش پژوه ، مریم حیدر زاده ، عميد صادقي ، شمیسا خسروی ، حمید رضا نجفی )


وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 76 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

تمامی آلبوم ها و آهنگ های اجرا شده توسط متین حک را می توانید از این قسمت دریافت کنید.

( آهنگ و تنظیم : متین حک )
( ترانه : دکتر شاهکار بینش پژوه ، مریم حیدر زاده ، عميد صادقي ، شمیسا خسروی ، حمید رضا نجفی )


وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 77 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

تمامی آلبوم ها و آهنگ های اجرا شده توسط متین حک را می توانید از این قسمت دریافت کنید.

( آهنگ و تنظیم : متین حک )
( ترانه : دکتر شاهکار بینش پژوه ، مریم حیدر زاده ، عميد صادقي ، شمیسا خسروی ، حمید رضا نجفی )


وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 45 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

تمامی آلبوم ها و آهنگ های اجرا شده توسط متین حک را می توانید از این قسمت دریافت کنید.

( آهنگ و تنظیم : متین حک )
( ترانه : دکتر شاهکار بینش پژوه ، مریم حیدر زاده ، عميد صادقي ، شمیسا خسروی ، حمید رضا نجفی )


وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 97 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

ضمیر ((Pronoun

ضمیر: ضمیر کلمه ای است مه جای اسم یا معادل آن می نشیند و برای رفع تکرار اسم می آید. مثلاً کسی می پرسد، حسن کجاست؟

در جواب کلمه He که ضمیر است به جای تکرار کلمه Hassan به کار می رود.

او در منزل است. He is at home.

بنابراین بعد از این که یکبار اسمی را معرفی کردیم، برای زیبایی جمله و روان بودن کلام بهتر است به جای تکرار اسم از ضمیر استفاده گردد.

ضمایر فاعلی

Nominative Pronouns = Subjective Pronouns

این ضمایر در انگلیسی عبارتند از:

من I

شما (تو) you

او (مذکر) he

او (مؤنث) she

آن (اشیاء – حیوانات) it

ما we

شما you

آنها they

تذکر 1:

ضمیر باید با مرجع خود مطابقت داشته باشد، یعنی اگر مرجع مذکر باشد ضمیر آن He و اگر مؤنث باشد ضمیر آن She و چنانچه خنثی باشد از It استفاده می گردد، مانند سه جمله زیر به ترتیب فوق:

علی در کلاس من است. Ali is in my class.

او دانش آموز باهوشی است. He is a clever student.

مریم معلم است. Maryam is a teacher.

او یک زن خانه دار هم می باشد. She is a house-wife as well.

توجه: ass well در آخر جمله معنی (نیز، هم، همچنین) را در اینجا می دهد.

آن کتاب به زبان انگلیسی است. That book is in English.

آن زیاد گران نمی باشد. It is not very expensive.

تذکر 2:

اگر مرجع جمع باشد، باید ضمیر نیز در حالت جمع به کار برده شود. مثال:

دانشجویان اینجا هستند. The students are here.

آنها خیلی خوشحالند. They are very glad.

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 67 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

اسم و انواع آن

اسم کلمه ای است که برای نامیدن اشخاص و اشیاء به کار می رود. به عبارت دیگر واژه ای که اشخاص و یا اشیاء را معرفی کند اسم نامیده می شود که معادل کلمه noun در زبان انگلیسی است. مثال:

قلم

pen

کتاب

book

زن

woman

مرد

man

سگ

dog

سینی

tray

تذکر: توجه فرمایید که دانستن انواع اسم برای یک دانش آموزی که می خواهد دیپلم بگیرد و یا در کنکور سراسری شرکت نماید و یا یک دانشجویی که می خواهد انگلیسی یاد بگیرد و آن را صحبت کند چندان اهمیت زیادی ندارد ولی نکات مهم گرامری آنها را که در امتحانات دبیرستان – کنکور سراسری دانشگاه ها مطرح می شود، به طور بسیار ساده و مختصر با ذکر چند نمونه انواع اسم را به ترتیب زیر فرا می گیریم.

انواع اسم

اسم به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود.

1- اسم ذات = Noun Concrete

2- اسم معنی = Noun Abstract

اسم ذات اسمی است که قابل رویت بوده و به خودی خود وجود داشته باشد، مانند:

صندلی

chair

کتاب

book

اسم معنی اسمی است که به خودی خود وجود نداشته باشد و نتوان آن را لمس نمود. مثال:

رهبری

leadership

هوش

intelligence

فقر

poverty

قدرت، توانایی

ability

قحطی

starvation

گرسنگی

hunger

اسم ذات را می توان به چهار دسته تقسیم نمود:

1- اسم خاص = Proper Noun

اسم خاص واژه ای است که بر شیئی یا شخص خاص و معینی دلالت کند. مثال:

تهران

Tehran

لندن

London

روبرت

Robert

علی

Ali

بدهی است هرگز قبل از اسم خاص the به کار برده نمی شود زیرا اسم خاص به خودی خود معین و مشخص بوده و احتیاجی به حرف تعریف معین ندارد.

2- اسم عام = Common Noun

اسم عام اسمی است که تمام افراد همجنس و متنوع را در بر می گیرد. مثال:

کتاب

book

دختر

girl

گربه

cat

شهر

city

3- اسم جمع = Collective Noun

اسم جمع اسمی است که در صورت مفرد ولی در معنی جمع باشد به عبارت دیگر نماینده تعدادی از افراد همجنس و مشابه باشد. مثال:

تیپ

brigade

قبیله

tribe

گله

flock

تیم

team

اسامی جمع مانند: information (اطلاعات)، team (تیم)، crowd (جمعیت)، group (گروه)، army (ارتش)، news (اخبار- خبر)، audience (شنوندگان) و furniture (مبلمان- وسایل منزل) همیشه با فعل مفرد به کار می روند. یعنی تابع سوم شخص مفرد هستند. مثال:

A group of scientists is working on the new project.

گروهی از دانشمندان روی پروژه جدید مشغول کار هستند.

A large crowd was waiting for the Prisident.

جمعیت انبوهی انتظار رئیس جمهور را می کشیدند.

تیم دارد به سوی ما می آید. The team is coming towards us.

تذکر1: flock (گله گوسفند) cattle (گله گاو) هم با فعل مفرد و هم با فعل جمع به کار می رود.

تذکر2: کلمه the police (پلیس) و کلمه people (مردم) همیشه با فعل جمع به کار می روند.

Many people were there waiting for the train.

افراد زیادی آنجا منتظر قطار بودند.

دیشب پلیس در صحنه بود. The police were on the scene last night.

4- اسم جنس = Material Noun

اسم جنس اسمی است که نوع و جنس و ماده شیئی را معین کند. مثال:

چوب

wood

آهن

iron

طلا

gold

نقره

silver

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 66 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

فصل ششـم : مقارنات نماز
س . مقارنات نماز چند چيز است؟

ج . مقارنات نماز، يازده چيز است:

1 . نيّـت

اوّل: نيّت، و حقيقت آن و آنچه معتبر است در آن از قصد و تعيين نمودن در آنچه مشترك باشد. و قصد قربت گذشت در مبحث وضو.و قصد وجوب در واجب و استحباب در مستحب، و اداى وقت و قضا در غير وقت، و اتمام در حضر و قصر در سفر و غير اينها، ضرور نيست.و وقت نيّت، از اوّل نماز است و حاصل مى شود به اين كه در حين شروعِ تكبيرة الاحرام با نيّت باشد.
1 . يعنى واجبات مقارنه، و از اين جا تا آخر نيّت ملاحظه شود آنچه در تعليقه ذكر خواهد شد.

2 . و بعد از نيّت در ابتداى نماز، لازم است عدول نكردن از نيّت در اثنا و بقاى حكمى آن به حيث[ ى كه ] اگر تنبيه شود بگويد: «باقى هستم بر همان نيّت».

اشتباه در نيّت

و ضرر ندارد اشتباه در آنچه از اوّل نيّت كرده بوده و نيّت غير كردن، بلكه چنين اشتباهى در حدوث نيّت ـ بنا بر داعى ـ ضرر ندارد كه به داعى نمازى، اخطار مقارن، به غير تعلّق بگيرد از روى اشتباه، يا آن كه اگر تلفّظ نمايد، اشتباهاً تغيير عبارت دهد با اراده آنچه باعث بوده است [ نيز ضرر ندارد ]، يا آن كه صورت تفصيليّه اخطار را، مخالف با اجماليّه اش قرار دهد، به طورى كه غلط در عبارت و اخطار، صادق باشد، [ نيز [ضرر ندارد.

كيفيّت ركن بودن نيّت

و آنچه نماز به زياده و نقصانِ آن باطل مى شود عمداً يا سهواً از افعال و واجباتى كه ذكر مى شود، خصوص «نيّت» و «تكبيرة الاحرام» و «قيام» و «ركوع» و «سجود» است اگر چه در نيّت، زيادتى متصوّر يا قادح نيست، و حكم قيام و غير آن، خواهد آمد.و اظهر، جزئيّتِ قصدى است كه به آن، فعل، اختيارى مى شود و بقيّه قيود، جزئيّت آنها ثابت نيست، و با لزوم مقارنت و معيّتِ با اوّل ساير اجزا، ثمره عمليّه اى مترتّب به جزئيّت و شرطيّت نمى شود.و نماز با فقد نيّت، باطل است اگر چه سهواً باشد، پس نيّت، ركن است به اين معنى.

چگونگى نيّت و قصد تمييز و وجه

و لازم است در عبادات با قصدى كه با آن اختيارى مى شوند، اين كه داعى به عمل، امر «خداى جليل» باشد؛ و آن كه اگر اشتراك صورى بين دو متعلّق امر است و اختلاف واقعى، مكشوف به لوازم و آثار [ است ]، قصدِ تمييز و تعيين يكى از ديگرى، به معرِّفى مثل نافله و فريضه بودن، نمايد؛ و در نافله هم تمييزِ ذات سبب از غير آن؛ و در ذات سبب، تمييز بين اسباب مختلفه [ نمايد ]، تا عمل به يكىِ مخصوص شود؛ و همچنين تمييز موقّت از غير آن [ نمايد ]، و در موقّت، تمييز به مميّزهاى ديگر كه دارند [ نمايد [تا فرق باشد بين امر به تكرار يك عمل و بين امر به دو عمل متغاير كه در صورت، شبيه به هم هستند؛ و گاهى امر فعلى يا وجوبى، كافى است، مثل آن كه [ اگر [ نافله فجر يا نافله عصر را به قصد نافله آنها به جا آورد [ و ] مابعد را به قصد امرِ وجوبىِ ادائى به جا آورد، كافى است در معرّفِ براى واجب با خصوصيّتش. و بعد از قصدِ تعيين، اظهر عدم وجوب «قصد وجه» است غايتاً يا وصفاً، مگر آن كه قصد، متوقّف باشد احياناً به آن، مادام [ كه ] قصدِ خلاف نكند، يا با قصدِ خلاف، قصدِ امرِ فعلىِ كافى داشته و در تطبيق آن، اشتباه كرده باشد.

نحوه نيّت در صورت تعدد ما فى الذمّه

و احوط نيّت ادا و قضا است در صورت تعدّد ما فى الذّمه، مگر آن كه با معرّف ديگرى، تمييز داده شود، مثل واجب اوّلى و دوّمى يا عصر و عشا مثلاً، كه به حكم متّحد در ذمّه است، و همچنين است قصر و اتمام در صورت تعدّد ما فى الذمّه، مثل قضاى ظهرى قصراً و قضاى ظهرى تماماً، به خلاف مواضع تخيير يا اتّحاد ما فى الذّمه اداءً يا قضاءً، بلكه در مواضع تخيير هم، احوط اختيار يكى از دو نيّت و التزام به آن است مادام [ كه [ معارضه با احتياط ديگرى نكند، وگرنه عمل را با احتياط مناسب بر هر تقدير انجام مى دهد اگر چه با تكرار باشد.

عدم لزوم اخطار در نيّت

و آنچه در نيّتِ عبادات معتبر است از امور قصديّه، كافى است در آن ـ بنا بر اظهر ـ «داعى»، چه سابق باشد بر فعل چه مقارن، در صورت عدم تخلّل به چيزى كه مانع از انبعاث عمل از نفس داعى سابق باشد، و لازم نيست اخطار مقارن با عمل اگر چه احوط و افضل است تا حدّى كه موجب وسوسه نشود.

وقت نيّت

و بايد جزء اوّل تكبير فما بعد، از نيّت ـ با تمام خصوصيّاتش ـ خالى نباشد يعنى ناشى از نيّت مقارنه يا سابقه باشد. و آنچه ذكر شد، با هر يكى از داعى و اخطار، مناسب است، زيرا داعى، لازم است به هر دو قول، و اخطارِ واجب، زايد است بناى بر يك قول؛ پس به اين معنى كه ذكر شد، وقتِ نيّت، جزء اوّل تكبير است.

عدول و تردّد در نيّت

و بايد عدول از نيّت سابقه ـ اگر چه به تردّد باشد ـ ننمايد، بلكه بايد به طورى باشد كه اگر تنبيه شود بگويد: «باقى هستم به همان قصد اوّل»، و اگر متخلّل شد نيّتِ خروج از نماز يا متردّدِ در خروج شد در حال عدم اشتغال به نماز در اثناى نماز [ و ] پس از آن ساير افعال را با نيّت مماثله با نيّت اوّل به جا آورد، احوط اعاده نماز است بعد از اتمام آن، و اَوْلى به اعاده است اگر بعض افعال را با عدم نيّت به جا آورد [ و ] پس از آن اعاده نمود بعد از نيّت؛ و از اين قبيل است نيّت خروج قبل از آخر نماز، يا تردّد در اين كه بعد خارج شود يا نه با برگشتن از آن قصد در آن زمان خاصّ، چه عملى با اين نيّت انجام دهد يا نه، زيرا مجرّد اين نيّت، منافى با نيّتِ بقاى تا آخر به نيّت اوّل است.

تعليق نيّت

و همچنين است اگر معلّق كند در نيّت، خروج را به دخول «زيد» مثلاً و قبل از دخولِ «زيد» برگردد از نيّت خروج؛ و اگر برنگردد تا آن كه داخل شود، پس از فرع سابق است كه نيّت خروج، فعلى است.و از فرع دوّم است اگر داخل نشود «زيد» تا آن كه نماز را تمام كرده باشد. و نيّت منافى فعلاً يا فيما بعد قبل از تمام نماز، راجع به نيّت خروج است فعلاً يا [ فيما ]بعد، در صورت علم به منافات يا احتمال آن كه لازمِ آن، احتمال خروج است؛ و اگر احتمال منافات نمى دهد، نيّت اثرى ندارد، بلكه عبرت، به منوىّ است اگر موجود شود.

ريا در عبادت

احوط بطلان عبادت است به دخول ريا در آن، در كلّ يا بعض، واجب يا مندوب، فعلى يا قولى، مگر آن كه شرط و توصّلى باشد (مثل ستر عورت،اگر چه ممكن است، از قبيل دفع تنفّر باشد نه جلب محبوب و مانعى از اوّلى در اجزاى هم نيست.)

و مراتب ريا كه ذكر شد، مبطل است از: 1: جزئيّت دو داعى كه استقلالى براى هيچ كدام نيست؛ 2: و تماميّت دعوت غيرالهى و تبعيّت داعى الهى؛ 3: و جزئيّت به نحوى كه هر كدام كافى در دعوت باشند (اگر چه در صورت اجتماع، مجموع مؤثّر است)؛ 4: و صورتى كه داعى به داعى الهى باشد؛ 5: و تبعيّت داعى غيرالهى، همه اينها را شامل است، و بعضى متيقّن الابطال است، مانند دو صورت مقدّمه، و لذا تفصيل بين اينها به نحوى كه اشاره شد محتمل است.

قصد غير نماز از فعل نمازى

و امّا در غير ريا اگر به فعلى از نماز، غير نماز را قصد كرد، پس بطلان به او اگر چه تدارك بكند، مبنى بر مبطل بودن نفس آن عمل، يا مستلزم بودن بطلان، بطلانِ به سبب تدارك آن است، چون اقتصار بر آن كافى نيست در صورت واجب بودن آن در نماز؛ بلى «قرآن» و «ذكر» اگر چه به قصد نماز نباشند، تكرار آنها مضرّ و مبطل نيست، و تدارك به قصد نماز ضررى ندارد.

و در توارد نيّتين ـ صلاتى و غير صلاتى ـ در فعلى، [ آن فعل ] محكوم به غير صلاتى و اثرش مى شود؛ و اگر واجب است و به تدارك، زياده مبطله محقّق نمى شود، بايد تدارك شود؛ و همچنين اگر از مستحبّات است و خواست تدارك كند كه زياده در آنها مبطل نيست.

بعضى صور جواز عدول در نماز

نقل نيّت از نفل به فرض و همچنين از فرض به نفل، جايز نيست، مگر در مواردى، از آن جمله: نقل ظهر روز جمعه به نافله براى كسى كه فراموش كرده سوره «جمعه» را و خوانده است سوره اى را كه عدول از آن به سبب فراغ يا بلوغ نصف (به نحوى كه مذكور خواهد شد در محلّش)، جايز نيست. و همچنين [ است ] نقل نيّت از فريضه حاضره لاحقه به سابقه حاضره با سعه وقت لاحقه. و بعضى از مواردِ جوازِ نقل، در جماعت مذكور مى شود، «إن شاء اللّه تعالى».و در صورت جوازِ عدول، اظهر جواز ترامى عدول است، مثل عدول از لاحقه به سابقه و از آن به سابقه بر آن.

اشتباه در عدول

و اگر عدول كرد به زعم محلّ آن ـ مثل فوت سابقه ـ پس در اثنا، يا بعد از فراغ، معلوم شد عدم فوت سابقه، پس اگر مقصود او امرِ فعلى بوده و در تطبيق اشتباه كرده، صحيح است و گرنه صحيح نيست، مثل نيت عصر در ظهر از روى جهل به مسأله، كه هيچ كدام صحيح نيست، مگر با قصد امر فعلى كه در تطبيق آن، به خيال به جا آوردن ظهر، اشتباه كرده است، لكن در تحقّقِ قصدِ امرِ فعلى در مفروض، تأمّل است. و در هر تقدير، با تحقّق قصد امر فعلى در هر دو صورت، صحيح است بنا بر اظهر و با عدم آن در هر دو، صحيح نيست.و همچنين در صورت عدول با شك در فعل سابقه [ كه ] بعد معلوم شد فعل سابقه، اظهر صحّت لاحقه است با استمرار قصد امر فعلى، و در غير موارد استمرار قصد وظيفه فعليّه از موارد جواز نقل يا صحّت با نقل، اظهر عدم صحّت منقولٌ عَنْها و اِلَيْها است، چنانچه در نيّت خروج به آن اشاره شد.و معتبر است مستمرّ داشتن نيّت را تا به آخر نماز. و واجب است نيّت در جميع نمازهاى واجبى و شرط است در همه نمازها.
2 . قيـام

دوّم: قيام است و واجب است ايستادن در نماز واجب، خواه يوميّه باشد خواه غير

1 . و آن از افعال واجبه نماز است با تمكّن، و بدون آن، نماز باطل است در اخلال عمدى و سهوى در حال تكبيرة الاحرام و ماقبل از ركوع، مثل اين كه در حال جلوس سهواً قرائت نمايد و بعد از آن متقوّساً، ركوع قيامى را انجام دهد با سهو از قيام متّصل فقط، يا آن كه بعد از قرائت بنشيند سهواً [ و ] پس از آن، ركوع به طور انحنا بدون قيام انجام دهد كه نقصِ قيامِ متّصل، بدون نقص ركوعى كه وظيفه قائم است و بدون نقص قيام در حال تكبيرة الاحرام، متصوّر مى شود.و در حـال قرائت، واجبِ عمدى است، و سهو از آن ـ مثل اصل قـرائت ـ مبطل نيست.

عدم انفكاك زيادتى قيام متّصل، از زيادتى ركوع

و اما زيادتى قيام متّصل به ركوع، بدون زيادتى ركوع، پس تصوير آن محلّ اشكال است؛ و اظهر عدم تصوير [ است ] ولكن احتياط در اعـاده نمـاز بعد از اتمام است.و اگر فراموش كرد قرائت يا بعض آن را پس به قصد ركوع منحنى شد و قبل از وصول به حدّ ركوع متذكّر شد، برمى گردد و بعد از آوردن آنچه فراموش كرده از قرائت، ركوع مى نمايد، و اين زيادتى، قيام متّصل محسوب نمى شود.و همچنين اگر منحنى شد به قصد ركوع و هنوز به حدّ ركوع نرسيده ملتفت شد كه ركوع كرده است، مى رود براى سجده، و زيادتى مبطله قيام متّصل محسوب نمى شود، چون اتّصال به ركوع محقَّق نشده است؛ لكن اگر اتصال لازم است، پس زيادتىِ قيام متّصل، بدون زيادتى ركوع متصوّر نيست، و زيادتى ركوع، كافى است در ابطال اگر چه سهوى باشد؛ پس در صورت اوّل ركوع با قيام زيادتى متّصل نيست در صورت آن كه ثانياً قيام نمايد؛ و اگر قيام ننمايد و ركوع نمايد، قيامِ متّصل، مفقود است.و اظهر عدم تصوير زيادتى آنچه واجب است از قيام متّصل به ركوع به تنهايى، بدون زيادتى ركوع است، مگر با عدم اعتبار اتصال در ركن و اكتفا به مسبوقيّت ركوع به قيام ركنى؛ ولكن احتياط، درمواقع احتمال زيادتى آن، ترك نشود.

كيفيّت قيام

و معتبر است در قيام، صدق عرفى، و واجب است در حال اختيار، ايستادن بر پا با استقرار و استقلال، يعنى بدون اعتماد بر «عصا» و «ديوار» و مثل اينها، و [ نيز معتبر است [اعتدال و انتصاب و عدم تفريج بين دو قدم به خارج از معتاد، بلكه وقوف بر دو قدم بنا بر احوط نه اصابعِ فقط يا اصل قدم يا يك قدم، اگر چه اعتماد به هر دو پا به نحو تساوى، لازم نيست.و در غير حال اختيار، اكتفا به مقدور مى نمايد، به نحوى كه خواهد آمد. و با صدق قيام اگر امور ديگر ـ كه مذكور شد ـ نسياناً فوت شود، مبطل نيست، حتى در قيام ركنى، اگر چه محلّ احتياط است.

و اظهر عدم اعتبار استقلال و عدم اعتماد در حال نهوض است، اگر چه احوط است در حال اختيار. و شروط لازمه در قيام، بعد از صدق قيام اگر فوت بشود سهواً، اظهر عدم بطلان نماز است.و اگر متمكّن نباشد از قيامِ با استقلال، اعتماد مى كند بر چيزى مثل «عصا» و «ديوار» با رعايت اقرب به استقلال؛ و [ اين نحو قيام ]، مقدّم بر قعود است در حال نماز؛ و امّا اطراق و ميل دادن سر به يكى از دو طرف در مقابل آنچه مستحب است از نصب گردن، پس خلافِ مستحب است، نه ممنوع. و اگر قدرتِ بر قيام در بعضِ نماز، مقدّماً يا مؤخّراً يا در وسط، پيدا كرد، متعيّن است قيام در آن بعض.و آيا با عدم امكانِ قيام در مقدّم و متأخّر، رعايت تقدّم مى شود، يا اهميّت متأخّر، مثل قيام در حال قرائت با قيام قبل از ركوع قيامى؟ اظهر، اوّل است بر حسب قاعده در نظاير مقام؛ لكن مرسله «شيخ» كه جماعتى به آن عمل كرده اند، تقديمِ متأخّرِ اهمّ نموده است، و اين، مناسبِ تعليق در واجب است بر تقدير وفاى مقام اثبات؛ پس عمل به آن اقرب به واقع در اين مورد خاصّ است؛ و احوط عدم صرف قدرت است در زمان مقدّم، در غير واجبات همان زمان مقدّم.

دوران امر بين قيام، و ركوع و سجود

اگر امر، دايرِ بين قيام و بين ركوع و سجود، شد و قدرت بر هر دو نداشت ـ على القاعده چنانچه اشاره شد ـ قيام و ايماى براى ركوع و سجود را اختيار مى كند، و اقربيّت به مبدَل را در دو ايما رعايت مى نمايد، و احتمال دارد تقديم ركوع و سجود متأخّر براى اهميّت بر قيام و ايما، و احتمال تخيير هم داده مى شود، لكن اهميّت ركوع از قيام، يا سجود از قيام با ايما، مستلزم اهميّت ركوع و سجود جالس از قيام نيست، بلكه (مطلقا،) امر دايرِ بين تخيير و تقديمِ مقدّمِ زمانى است، و اظهر دوّم است با عدم ثبوت اهميّت، چنانچه گذشت. و اگر عاجز شد از ركوع و سجود اگر چه جلوسى باشد و فقط متمكّن از قيام است، اكتفا به قيام و ايما كه متمكّن از غير اينها نيست، مى نمايد.

عاجز از قيام

اگر متمكّن نباشد از نمازِ با قيام اگر چه با اعتماد به چيزى باشد، يا آن كه با انحنايى باشد كه صدق قيام مى كند، نشسته نماز مى خواند، و همچنين در مراتب بعد از نشستن، مثل «استلقاء» و «اضطجاع».و كافى است مشقّت شديده، يا خوف از زيادتى مرض، يا طول بُرْء آن، يا اميد بُرْء در ترك قيام، بدون فرق بين اقسام مرض.

و اقرب تلازم غالبى بين قدرتِ بر قيام در نماز و قدرتِ بر مشى، در زمان نماز است، يعنى [ بين ] قدرت بر قيامِ در كلّ، با قدرت بر مشى در كلّ، و قدرت بر قيامِ در بعض، با قدرت بر مشىِ در بعض [ غالباً تلازم وجود دارد ]، پس نوبت به قعود مى رسد در وقتى كه عاجز از قيام به معرّفى عجز از ملازم غالبى آن باشد.

و در صورت دوران امر بين نماز در حال مشى، يا نماز قاعد بدون اضطراب، اظهر تقديم دوّم است.

و در صورت دوران امر بين اضطرابِ مطلق يا مَشى، اظهر تقديم اوّل است.

و در دوران بين ركوب و مشى، اظهر تقديم اوّل است.

قيام و ركوع شخص جالس

اگر متمكّن از قيامِ در نماز نباشد، وظيفه اش جلوس است، و ركوع او در حال جلوس، عبارت است از آنچه «ركوع جالس» بر آن صدق كند عرفاً؛ و حاصل مى شود ـ بنا بر احوط ـ به حفظ نسبت ركوعِ قائم با انتصاب او در حال جلوس، به محاذات وجه با موضع سجود.

عاجز از ايستادن و نشستن

و اگر متمكّن از جلوس در نماز نشد ـ به جميع اقسامش كه صحيح است نماز جالس در آنها ـ نماز مى خواند به پهلو خوابيده به طرف راست آن رو به قبله، مثل استقبال در «لحد»؛ و اگر متمكّن نباشد، به طرف چپ خوابيده نماز مى گذارد بنا بر احوط با استقبال به وجه؛و اگر از آن هم متمكّن نباشد، به پشت خوابيده نماز مى خواند با استقبال به باطن قدمين، و اگر آن هم مقدور نباشد، هرگونه ممكن است نماز را مى خواند با رعايت اقرب به نمازِ مختار با امكان رعايت؛ و اگر ممكن نيست، اقرب به نماز مضطرّ در محلّ اضطرار و در سنخ اضطرار،رعايت شود.

ركوع و سجود شخص خوابيده

و در صورت «اضطجاع» و «استلقاء»، وظيفه آنها در ركوع و سجود، ايما است به سر با اخفضيّت سجود از ركوع، و نيّت مبَدلٌ منه لازم نيست و قصد واجبِ فعلى، كافى است. و قصد خلاف اگر مرجعش قصد امر فعلى با خطأ در تطبيقش باشد، مبطل نيست وگرنه محلّ اشكال، در حصول زياده مبطله است در صورت عدم اكتفا و در حصول نقص ركن در صورت اكتفا.

و احوط معامله ركن است؛ با بدلهاىِ از ركوع و سجود، اگر چه در غير محلّ زياد شده باشند. و اگر متمكّن از مبدل و بدل نباشد، اكتفا به اخطار و تلفّظ به اذكار مى نمايد؛ و احوط ايما به ساير اعضا است ايضاً با تمكّن. و در موارد توظيف به ايماى براى سجود، اگر متمكّن [ است ] از انحنا تا مقدارى و رفع ما يصح السّجود عليه و وضع جبهه بر آن به نحو مماسّه يا با اعتماد ممكن باشد، احوط جمع بين آن و ايما است؛ و همچنين در صورت انحنا، احوط وضع ساير مساجد با اعتماد در صورت امكان است. و اگر اعتماد، ممكن نشد، بدون آن، عمل به احتياط است (مى كند)، به خلاف صورت عدم امكان انحنا و اقتصار بر ايما به سر، كه عدم وجوبِ وضعِ سايرِ مساجد بر زمين اگر چه ممكن باشد، قوىّ و موافق اطلاقات است.

ملاحظه قوّت و مرتبه آن در خصوص هر جزء

در هر جزئى از نماز، ملاحظه قوّت و مرتبه قوّت و عدم آن را در خصوص آن جزء مى نمايد از «قيام» و «قعود» و «اضطجاع» و «استلقاء»، بدون ارتباط به قوّت يا عدم آن در جزء سابق يا لاحق؛ پس ترتيب در نزول، بايد رعايت شود و در صعود مضطجع قعود نمى كند، مگر آن كه تمكّن از قيام حاصل نشود براى او، و گذشت در سابق بعض فروعِ مناسبِ حفظِ قدرت و وجوب و عدم آن.و اظهر اين است كه اگر در حال قرائت، موظّف به قعود شد، تأخير مى اندازد بقيّه را تا حال قعود؛ و همين، متيقَّن است در عكس؛ و همچنين در ساير مراتب و ابدال.و اگر قدرت، بعد از قرائت حاصل شد، واجب است قيام براى ركوع، و احوط وجوبِ طمأنينه در اين قيام است.

حصول عجز يا بهبودى در ركوع

و اگر در حالِ ركوعِ (جالس)، خفّت حاصل شد، پس اگر قبل از مكثى كه ركوع با آن صادق است، باشد اظهر ـ به ملاحظه عدم تحقّق هيچ كدام از دو ركن ـ جواز ركوع بعد از قيام است ولكن احتياط در اعاده نماز بعد از اين عمل ترك نشود؛ و اگر خفّت بعد از طمأنينه محقّقِ ركوع، حاصل شد، پس ذكر با طمأنينه واجب مى شود بعد از ارتفاع با انحنا تا حدّ ركوع قائم بدون انتصاب و قيام بعد از رفتن كمى به بالاتر و پايين آمدن با طمأنينه در پايين تر ذكر را انجام مى دهد بدون اشكالى.

و همچنين اگر عاجز شد در ركوع، قبل از ذكر، به حدّى كه موظّف به ركوعِ جالس و ذكر او شد، كه [ در اين صورت ] ذكر را در ركوعِ جالس با طمأنينه، مى گويد، نه در حال هوىّ، بنا بر اظهر.

و امّا تخلّل حركت، پس مثل تخلّل آن در ركوع قائم است كه اضطراب بعد از طمأنينه و قبل از ذكر، مانع از وجوب ذكر با طمأنينه نمى شود، و اين وجه، اظهر است، به خلاف آن كه خفّت، بعد از اتمامِ ذكرِ واجب با طمأنينه باشد، كه فقط انتصاب، براى قيام بعد از ركوع، لازم است.

و اگر خفّت در اثناى ذكر واجب باشد، پس اگر آنچه ادا كرده به نحوى است كه فوتِ موالاتِ لازمه نمى شود در آن، جايز است بنا برآن؛ وگرنه لازم است استيناف بعد از رسيدن به حدّ واجب.

و اگر خفّت در اثناى يك كلمه حاصل شد، جايز است اتمام كلمه به قصد ذكر مطلق، و جايز است قطع آن با سجود سهو مبنى بر احتياط، و بهر تقدير استيناف بعد از رسيدن به حدِّ موظّف، لازم است. و احوط در هر دو دفعه، قصد وظيفه فعليّه است، يعنى در اتمام و استيناف.

و اگر خفّت بعد از اعتدال و طمأنينه بعد از ركوع حاصل شد، پس در وجوبِ قيام براى سجود، تأمّل است به ملاحظه تحقّق بدل بر طبق وظيفه؛ و قول به عدم وجوب، خالى از وجه نيست، بلى اگر قبل از طمأنينه در حال اعتدال بعد از ركوع، خفّت حاصل شود، وجوب قيام و اعتدال و طمأنينه، در صورت مذكوره، متّجه است.

و اگر دوران شد بين قيامِ براى اعتدالِ بعد از ركوع، و طمأنينه در آن، پس مبنى بر دوران در قيام واجبِ غير ركنى است كه طمأنينه، ساقط مى شود، يا جلوس با طمأنينه معيّن، يا مخيّر است (و محلّش گذشت)؛ و اقوى تقديم جلوس است، در صورتى كه ترك طمأنينه به مثل «مشى» باشد.

عجز از طمأنينه

و اگر در ركوعِ قائم، عاجز از طمأنينه بود، اظهر لزوم زيادتى انحنا است براى طمأنينه در ركوع جالس و ذكر در حال طمأنينه در صورتى كه مكث لازم در صدق ركوع، محقّق شده باشد؛ پس طمأنينه واجب در حال ذكر، با تمكّن به جا آورده مى شود به صورت مذكوره، و زيادتىِ انحنا، تعدّد ركوع نيست، چنانچه در عكس گفته شد، و براى قيام بعد، عمل به وظيفه مى شود.

اگر در اثناى ركوع، عجز حاصل شد

و اگر در اثناى ركوعِ قائم، ثقل و عجز حاصل شد: پس اگر بعد از ذكرِ واجب است، مى نشيند براى اعتدال بعد از ركوع با طمأنينه؛ و اگر قبل از اتمام ذكرِ واجب است، بعد اگر متمكّن است از مزيد انحنا تا حدّ ركوع جالس و ذكر و طمأنينه در آن، به جا مى آورد؛ و گرنه احتياطاً ذكر را بدون طمأنينه در ركوعِ قائم مى گويد، وگرنه اكتفا به هر چه به جا آورده، مى نمايد و مى نشيند براى اعتدال و طمأنينه بعد از ركوع اگر متمكّن از قيامِ بعد از ركوع و طمأنينه در آن به نحو مذكور نيست.

وظيفه عاجز از سجود

و غير متمكّن از سجود، بلند مى نمايد آنچه را كه بر او سجده جايز است و پيشانى بر آن مى گذارد با وضع ساير مساجد [ بر زمين ] على الاحوط؛ و اگر متمكّن نشد، اكتفا [ مى كند [به ايماى با سر؛ و اگر متمكّن نشد، با چشمها ايما مى نمايد.

و احوط در مرتبه ايماى به سر براى سجود، تخيير بين ايما و وضع جبهه بر مـايصحّ السجود عليه است؛ و ثـانى، افضل است و احوط جمع است به قصد وظيفه فعليّه.

و در مرتبه ايماى به عين براى سجود، تخيير بين آن و وضع ما يصح السجود عليه بر جبهه است؛ و احوط جمع است به قصد وظيفه فعليّه؛ و احوط با عدم تمكّن از اين دو ايما و دو وضع به نحو متقدّم، ايما به ساير اعضا است.

قيام براى ايما

و احوط در جالس، قيام براى ايماى ركوعى است در غير فاقد ستر خائف از مطّلع كه جالساً ايما مى نمايد.بلكه احوط، قيام است براى قبل از ركوع ايمائى و براى قبل از ايماى سجود، و [ نيز احوط [جلوس است براى بعد از ايماى سجده اُولى و قبل از ايماى سجود ثانى و بعد از سجده ثانيه براى جلسه استراحت در بدل با اطمينان در قيام و جلوس.

مراتب ايما

و در صورت موظّف بودن به ايما، در مرتبه اوّل ، ايماى به سر [ مى نمايد ] و بعد] از ] عدم امكان آن، با چشمها [ ايما مى نمايد ] كه پوشانيدن آنها ركوع يا سجود [ قرارداده مى شود ]، و باز كردن، رفعِ از آنها قرار داده مى شود؛ و در صورت ايماى با سر، سجود را پايين[ تر ] از ركوعِ ايمائى قرار مى دهد، واللّه العالم.

يوميّه در حال تكبيرة الاحرام و قيام متّصل به ركوع؛ و آن آخرين جزء از قيام است كه از آن به ركوع مى رود و در حال قرائت و بعد ركوع هر چند در حال ذكر سنّت باشد؛ و امّا در حال تكبيرة الاحرام و قيام متّصل به ركوع، نيز ركن است.و مراد به ركن: «جزئى است كه ترك كردن آن باطل كند نماز را هر چند سهواً باشد».

س . «قيام» يعنى چه؟

ج . يعنى «ايستادن بـر روى دو پـا در حال اختيار» و بـايد پاها را از يكديگر آن قدر دور نگـذارد كه بيرون رود از صورتِ قيام؛ و همچنين بايد استقرار داشتـه باشد در حال قيام.

عجز از ايستادن

س . اگر عاجز شد از ايستادن، چه كند؟

ج . اگر ممكن است تكيه كند، و اگر ممكن نشد و عاجز شد، بنشيند، و اگر از نشستن عاجز شد، نشسته تكيه كند؛ و اگر از آن هم عاجز شد، بخوابد به دست راست رو به قبله، اگر از آن هم عاجز شد بخوابد به دست چپ؛ و اگر از آن هم عاجز شد، بخوابد بر پشت و پاها رو به قبله باشد؛ و اگر احوالش بِهْ شد، به عكس مذكور برگردد؛ و اگر

1 . به ترتيبى كه در تعليقه ذكر شد و همچنين ساير قيود مذكوره در قيام در تعليقه رعايت شود.كوتاهى كند، نمازش باطل است.
3 . تكبيرة الاحرام

سوّم: تكبيرة الاحرام. بدان كه واجب است تكبيرة الاحرام و آن، ركن نماز است و

1 . و آن ركن است، [ و [نماز بدون آن صحيح نيست اگر چه با فراموشى، مفقود شده باشد. و صورت «تكبيرة الاحرام»: «اللّه اَكْبَر» با قطع دو همزه و بدون هيچ تغييرى است بنا بر احوط.

و ترتيب و موالات در صورت مذكوره، واجب است بنا بر احوط.و اظهر عدم وجوب وقف بر آخرِ تكبير است.و مرادف جمله مذكوره و ترجمه آن، كافى نيست؛ و همچنين اخلال به حرفى يا اِعرابى از جمله مذكوره به صورت مذكوره كه باعث لحن بودن آن باشد، مفيد در دخول در نماز نيست.

لزوم تعلّم «تكبيرة الاحرام»

و اگر قادر به تلفّظ به آن، با عربيّت نباشد، واجب است در سعه وقت، اشتغال به تعلّم و مقدّمات آن، اگر چه با مهاجرت باشد، تا يأس از تعلّم حاصل شود، يا آن كه اقلّ مجزى را تحصيل نمايد. و اگر بداند كه در وقت، ممكن نيست تعلّم [ اصلاً ]، يا تعلّمِ تمامِ واجب، لازم است قبل از وقت، مشغول به تعلّم شود، بلكه اگر احتمالِ فوتِ در وقت بدهد، لازم است احتياطاً قبل از وقت، مشغول بشود، و تا آخرِ وقتِ نماز هر چه را ياد نگرفته است، تكليفِ به مبدَل ساقط است، و كافى است تلفّظ به بدل با هر لغتى كه باشد؛ و احوط اختيار لغت خودش يا لغتى كه بفهمد مدلول الفاظش را، است بر غير، و اظهر در ترجمه تكبير در فارسى: «خدا بزرگتر است» مى باشد.

تكبير شخصِ لال

و اخرس (گُنگ) اگر عاجز از بعضِ واجب در تكبير است از كميّت يا كيفيّت، اتيان به مقدورِ خودش مى كند، و اگر رأساً عاجز از تلفّظ است، تشبّه صورى به تحريك زبان و تعيين مقصود از تكبير به اشاره به انگشت مى نمايد بنا بر احوط.

استحباب هفت تكبير

و مستحبّ است، گفتن هفت تكبير در اوّل نماز، و تكبيرة الاحرام، يكى از آنها است. و مخيّر است ـ بنا بر اظهر ـ در نيّت افتتاح و احرام به يكى از آن هفت؛ و اگر تعيين نكرد، متعيّن مى شود در آخرى كه تا قبل از آن، تخييرِ در فعل و ترك، و در احرام به آنچه به جا مى آورد و عدم آن، دارد؛ و اگر تعيين كرد در يكى، بقيّه، مستحبّاتِ خارجه يا داخله مى شود؛ پس مقدّمِ بر آن معيّن، منافيات با آنها جايز است و مؤخّر از آن معيّن، منافيات نماز با آن، جايز نيست.و همه آنچه ذكر شد، در صورتِ سبقِ نيّت نماز، به تمام اجزاى آن است، و گرنه قابل احرام و افتتاح آنچه مقارنِ نيّت يا متأخر از آن است، خواهد بود، و مقارنت در صورت لزومِ اخطار، لازم است، و سبق در صورت كفايت داعى، مجزى است.

تكرار تكبيرة الاحرام

اگر تكبيرة الاحرام را دو دفعه عمداً گفت، نمازش باطل مى شود، و اگر سهواً دوّمى را گفت، اظهر عدم بطلان نماز است؛ و اگر نيّتِ افتتاح به دوّمى، مستلزمِ نيّتِ خروج از نمازى كه داخل در آن شده بود به اوّلى باشد و نيّت خروج را مبطل دانستيم ـ چنانچه گذشت ـ انعقاد نماز با دوّمى و تمام آن بعد از خروج از نماز با نيّت مذكوره، اظهر است.

و اگر نيّتِ خروج، مُخرج و مبطل نباشد، بلكه تمام تكبير دوّم، مبطل باشد، صحّت نماز و انعقاد آن، محتاج به تكبير سوّم، به قصد افتتاح است؛ لكن احتياجِ بطلان به تمامِ اين ذكرِ غيرِ مأمور به اگر چه حرام نيست در نافله محلّ تأمّل است.

اعتبار قيام در حال تكبيرة الاحرام

و معتبر است «قيام» در حال تكبيرة الاحرام در نمازى كه موظّف به قيام است در آن، و ظاهراً اعتبار قيام در حال تكبيرة الاحرام، مخصوص به عمد نيست، و احوط عدم اختصاص اعتبار طمأنينه به عدم اضطراب يا مشى در حال تكبيرة الاحرام، به حال عمد است.

مستحبّات تكبيرة الاحرام

مستحبّ است براى امام جماعت، جهر به تكبيرة الاحرام، و اخفات در بقيّه تكبيرات، [ و اين استحباب ] براى اعلام مؤمنين، به دخول امام در نماز [ است ]، و براى منفرد جهر و اخفات و مختلف [ نيز ] جايز است؛ و براى مأموم، خصوص اخفات در همه. و اسماعِ او امام را، مورد نهى است.مستحب است رفع يَدَيْن ـ به نحو معهود ـ از قلب در حال تكبيرة الاحرام؛ و ساير تكبيرات نماز، و در حقّ امام جماعت، تأكّد دارد.و اظهر تخيير در رفع تا پايين گوشها، يا مقابل روى، يا مقابل خدّين، يا محاذى «نحر» است. و امّا مجاوزت اذُنين و سَر در رفع يدين، پس موردِ نهى است [ كه [ مكروه يا محرّم تشريعى است، بلكه ممكن است در قنوت و مطلق دعا در فريضه، چنين باشد كه در تكبير ذكر شد.و مقارنت عرفيّه، كافىِ در اين مستحبّ است و لازم نيست انطباق در اوّل و وسط و آخر رفع با تكبير؛ و محتمل است به غير اينها، اداى اين مستحبّ شود. و مستحبّ است ضمّ اصابع در حال رفع؛ و در ابهام تأمّل است.باطل مى شود نماز به ترك آن، خواه بر وجه عمد باشد، يا سهو، يا جهل.و معتبر است در آن، آنچه معتبر است در نماز، به زيادتى قصد افتتاح به آن، پس اگر شروع به تكبير كند و تمام نشده، داخلِ ركوع شود مأموم، يا غير او، و يا در بين برخاستن بگويد، نماز او باطل است.و واجب است تلفّظ كردن به تكبيرة الاحرام به لفظ «اللّه اكبر» به دو همزه قطع، چه به جهر بگويد چه به اخفات.

س . هرگاه تكبيرى گفت و شك نمود كه تكبيرة الاحرام است، يا تكبير پيش از ركوع، يا تكبير بعد از ركوع،(1) چه بايد كرد؟

ج . در چنين صورت، بايد [ آن را ] تكبيرة الاحرام قرار دهد.

س . هرگاه تكبيرى گفت، شك مى كند كه اين تكبيرِ پيش از ركوع بود، يا تكبير بعد از ركوع(2) چه بايد كرد؟

ج . بنا را بر تكبيرِ پيش از ركوع گذارد.

4 . قرائت

1 . يعنى اوّلين وظيفه صلاتيه يا دوّم يا سوّم با حفظ ترتيب در دو احتمال اخير.

2 . دوّمين تكبير از وظيفه صلاتيّه يا سوّم با حفظ ترتيب.

3 . در [ نمازهاى ] دو ركعتى و در دو ركعت اوّلِ از نماز سه ركعتى و چهار ركعتى، واجب است قرائت تمام حمد، و جايز نيست اخلال عمدى به حرفى از آن، يا به تشديد، يا اعراب آنها به نحو موافق قرائت قرّاء يا قانون عربيّت كه در صرف و نحو مسلّم است. و اين معنى، در نوافل، معتبر و در فرايض، واجب هم هست.و «بسمله» در فاتحه و سوره هاى ديگر غير از برائت، جزء است، و لازم است قرائت آن با فاتحه و هر سوره واجبه.و در حال اختيار ترجمه فاتحه كافى نيست.

ترتيب قرائت و اخلال به آن

و ترتيب كلمات و آيات بايد رعايت شود؛ پس عكس عمدى، مبطل است، مگر آن كه در مقدّم، قاصدِ جزء صلاتى نبوده باشد، پس اعاده مقدّم با ترتيب مى نمايد.و اگر ناسياً تقديم و تأخير كرد، اعاده در محلّ خودش، كافى و لازم است با حفظ موالات قرائت، وگرنه اعاده اصلِ قرائت مى نمايد با حفظ موالات صلات بنابر احوط؛ و اگر بعد از ركوع، متذكّر شد، نماز صحيح است و در بعض موارد آن، سجود سهو، لازم مى شود.و در صورت تقديم و تأخير سهوى كه اعاده آن لازم باشد، رعايت موالاتِ قرائت مى شود كه اگر فوت شد، استينافِ قرائت لازم است.

حكم ترك تعلّم و عاجز از قرائت

و اظهر اين است كه ترك تعلّم تا زمان تحقّق ائتمام، حكم ترك آن را در اوّل زمانِ امكان دارد، كه اگر مفوِّت تعلّم در زمان وجوبِ فعلىِ تعيينى شد، حرام و مشتمل بر اثم است، وگرنه حرام نيست اگر چه بعد از دخول وقت باشد، و اگر وقت، از تعلّم، تنگ بود و ممكن نبود اقتدا، آنچه را كه مى داند از فاتحه مى خواند اگر چه مقصّر بود در ترك تعلّم تا آن وقت.و اظهر وجوب ائتمام است با عدم عسر و حرج در صورت مذكوره. و همچنين اتّباع قارى اگر پيدا شد بدون حرج؛ و بعد از اينها قرائت از مكتوب اگر ميّسر شد براى آنچه نمى داند آن را، و اظهر وجوب تكرار همان بعض از فاتحه است به مقدار فاتحه بنا بر احوط، كه وجوب رعايت مقدار است، نه تبديل به غير آن از قرآن در صورت معرفت، و تبديل به ذكر در صورت عدم معرفت، يا تخيير بين تكرار و ذكر و همچنين رعايت محلّ بدل در صورت دانستن اوّل يا وسط يا آخر، با آنچه اختيار شد، اين فروع ساقط است. و چنانچه از فاتحه چيزى نمى داند، اختيار مى نمايد مقدار آن را از ساير سُوَر

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 58 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)


فصل پنجم : اذان و اقامه
س . اذان و اقامه، واجب است يا مستحب؟

ج . مستحبِ مؤكّد است در نمازهاى پنجگانه يومّيه؛ و تأكّد استحبابِ اقامه، از اذان بيشتر است. و در ساير نمازها، مشروع نيست، يعنى گفتنش حرام است.و فرقى نيست در فرايض يوميّه مابين اين كه ادائى باشد يا قضايى، در سفر باشد يا در حضر، در نماز جماعت يا در فرادى، در حال صحّت باشد يا مرض، نمازگزار مرد باشد يا زن، بلى در ادا و حضَر و جماعت و حال صحّت، درباره مردان تأكّدِ استحبابش بيشتر است.
1 . به قصد امر خاص مطلقا و به قصد امر در غير اذكار به حرمت تشريعيّه اگر چه نافله واجب بالعارض باشد. و مستحب است در «عيدين» و ملحق به آنها از نوافل اجتماعيه ، اين كه بگويد: «الصلاة» سه مرتبه با وقف، يا اسكان، يا مختلف بنا بر احوط.

2 . بلكه احوط ندباً، عدم ترك اقامه است با خصوصيّات مذكوره و همچنين براى مرد منفرد و در صبح و مغرب در غير موارد سقوط آن.

و دور نيست استحباب اذان، براى اعلام به دخول وقت، اگر چه براى نماز نباشد، چنانكه اذان نماز، اناطه به اعلام ندارد.

اذان و اقامه براى چند نماز قضا

براى هر يك از فوائت متعدّده، اذان و اقامه مستحب است، لكن محتمل است سقوط از غير اوّلى به سبب جمع به نحوى كه خواهد آمد ان شاء اللّه ، مگر آن كه سقوط در مقام، رخصت باشد، نه عزيمت، چنانچه اظهر است؛ و جايز است اكتفا به اذان براى اولى و اقامه براى هر يك، لكن اوّل افضل است، و پايين تر، اكتفا به اقامه براى هر يك بدون اذان [ است ]، يعنى اذان [ براى نماز قضا ] تأكّدِ ادا را ندارد.

اذان نماز عصر جمعه

و اذان براى عصر جمعه در صورت عدم اجتماع با جمعه عملاً به استحباب خود باقى است؛ و در صورت اجتماع، آيا مرجوح است يا نه و در صورت مرجوحيّت، مكروه يا محرّم يا مباح است؟ خلاف است و احوط مرجوحيّت در مقابل استحباب است، پس احوط حرمت است تشريعاً و سقوط عزيمت است احتياطاً.و همچنين [ است ] اگر عصر جمع شود با ظهر در سقوط اذان براى عصر و در كيفيّت سقوط، لكن اظهر رجحان اذان و عدم حرمت تشريعيّه است در صورت مذكوره و سقوط، رخصت است، و كراهت در عبادت، محتمل است.

حكم اذان در فرض فاصله بين دو فريضه

و امّا با تفريق چه در «جمعه» و چه در غير آن، و چه با «جمعه» و چه با ظهر، پس اظهر عدم سقوط است مطلقا، و گذشت سقوط با جمع در جمعه به نحو رخصت با ظهر و عزيمت احتياطى با جمعه. و در غير جمعه در صورت تفريق، سقوط نيست، چنانچه ذكر شد. و با جمع، سقوط به نحو رخصت و بقاى استحباب با كراهتِ مناسبِ عبادت، محتمل است.و تفريق كه موجب بقاى استحبابِ عمومى است،حاصل مى شود با طول فصل و تنفّل اگر چه با دو ركعت باشد بنا بر اظهر؛ پس با تنفّل، سقوط، عزيمت نيست و رخصت است، و مرتبه رخصت با ترك نافله مختلف است، وبا ترك نافله و ترك فصل طويل در موارد استحباب جمع كه ذكر شد سقوط، عزيمت است احتياطاً چنانچه گذشت؛و درهرحال ترك اذان بى اشكال است بنا بر استحباب اذان كه ذكر شد.و در عصر كه جمع شود با ظهـر در «عرفات»، و عشا كـه جمع شود بـا مغرب در «مزدلفه» ساقط است اذان،و احوط عزيمت است، چنانچه در نماز جمعه با عصر گذشت.

موارد اكتفا به اذان و اقامه جماعت و عدم آن

كسى كه داخل مسجد شد بعد از فراغ امام جماعت از نماز و تفرّق صف، اذان و اقامه مى گويد، و قبل از تفرّق، ساقط مى باشد؛ و اظهر اين است كه سقوط، رخصت است نـه عزيمت؛ و اظهر عـدم فرق بين جماعت ثانيه و فرادى است؛ و فرقى در اذان و اقامه [ شخص ] داخل، بين جهر و اخفات نيست؛ و اظهر عدم اختصاص حكم به مسجد است.احوط اعتبار لحوق به صف است در سقوط، و اظهر عدم اعتبار اتّحاد صلاتين است، بلكه صحّت جماعت با اختلاف و تعدّد، كافى در سقوط اذان و اقامه از داخل است، حتى در صورتى كه ادا را با قضاى از خود يا غير جماعتاً بخواند، صحيح است و اذان ساقط است.و جماعت غير يوميّه، مسقِط اذانِ يوميّه نيست، و همچنين جماعت يوميّه اگر بدون اذان، منعقد بوده و معلوم بوده بر [ شخصِ ] داخل، مسقط اذان از داخل نيست، و استغناى [ شخصِ ] داخلِ سوّم بر جماعتِ دوّم كه اكتفا به اذان جماعتِ اُولى كرده اند، مشكل است، [ و ] احوط عدم سقوط است.و همچنين مشكل است سقوط اگر جماعت اُولى با سماعِ اذان و اقامه، نماز خوانده باشند، و براى جماعت اذان و اقامه نگفته باشند (بنا بر كفايت سماع براى جماعت).و اظهر ـ چنانچه گذشت ـ اختصاص سقوط است به صورت عدم تفرّق صف جماعت؛ و اظهر اناطه سقوط است به اقلّ مراتبِ صدق صف در باقيمانده، و آن كه اگر نبود، ساقط نيست.در صورتى كه اذان و اقامه براى انفراد بوده، بعداً جماعت مهيّا شدند براى نماز، مستحب است اعاده آنها براى جماعت.

شرايط موذّن

معتبر است در مؤذّنِ براى جماعت (و همچنين «اذانِ اعلام» ـ اگر ترتيب اثر بر آن داده مى شود ـ) «عقل» و «اسلام».و احوط در اذانِ جماعت، اعتبار «ايمان» است، پس اكتفا به اذان مخالف نمى كند، اگر چه اتمام نمايد نقص اذان او را در غير حال تقيّه.و در اكتفاى به اذان زن، براى غير جماعت زنها، تأمّل و احتياط است حتى در جماعت محارم.و «طفل مميّز»، اكتفا به اذان او براى جماعت مى شود؛ و اظهر اكتفاى زنها است به اذان صبيّه با تمييز براى جماعت زنها. مستحب است اختيار «عادل» براى «اذان جماعت» يا «اعلام»، و اكتفا به اذان [ شخص [مستور [ العداله ] بلكه غير عادل، مى شود، و همچنين آن كه «رفيع الصوت» باشد، و «بينا» باشد. و اذان نابينا، اكتفا به آن مى شود اگر راهنما دارد، و «وقت شناس» باشد يا راهنما داشته باشد.

مستحبّات حال اذان گفتن

مستحب است در اذان، طهارت از حدث اكبر و اصغر؛ و شرط نيست در صحّت آن و در جواز اكتفاى به آن.و اظهر عدم سرايت حرمت به اذان است براى «جنب» كه بدون عذر، مكث در مسجد مى نمايد. و احوط در اقامه، اشتراط به طهارت است، اگر چه عدم اشتراط ـ چنانچه مشهور است ـ خالى از وجه نيست.و مستحب است اذان، در حال قيام واقع شود، و جايز است اذان، در حال جلوس حتى براى غير مريض و راكب، و همچنين اقامه، اگر چه احوط قيام است، لكن عدم اشتراط، خالى از وجه نيست.و همچنين ساير شروط نماز از استقبال و تمكّن در اقامه، مستحب و غير معتبر است ـ چنانچه مشهور است ـ اگر چه احوط در غير ضرورت، رعايت آنها است.و مستحب است كه در حال اذان، قيام بر موضع مرتفع نمايد، لكن استحباب آن در اذانِ نماز، ثابت نيست، بلكه مذكورات، همه آنها، در اذان اعلام يا جماعت يا اذانِ نماز نيست، بلكه مختلف است، و به بعض آن اشاره شد.و وضع «اصبعين» در گوشها، و كشيدن صوت در حال اذان براى زيادتر بودن شنوندگان، از مستحبّاتِ اذان، مذكور شده است.

فراموشى اذان و اقامه و مورد قطع نماز

و اگر فراموش كرد اذان و اقامه را تا آن كه داخل نماز شد، پس اگر بعد از ركوع متذكّر شد، اتمام مى نمايد نماز را وجوباً؛ و اگر قبل از ركوع متذكّر شد، مى تواند قطع نمايد به قصد ادراك ثواب اذان و اقامه ندباً و اذان و اقامه را بگويد، پس از آن شروع در نماز نمايد.و قطع، به وسيله هر قاطعى جايز است؛ و براى نافله فراموش شده جايز نيست؛ و براى اذان فراموش شده به تنهايى، اظهر عدم جواز قطع است؛ و براى اقامه فراموش شده به تنهايى، جواز قطع خالى از وجه نيست اگر چه خلاف احتياط است. و جواز قطع در صورتهاى مذكوره، فرقى نيست در آن بين منفرد و بين امام جماعت كه منعقد شده بدون اذان و اقامه نسياناً؛ و جواز قطع در صورت مذكوره، براى مأموم به تنهايى، محلّ تأمّل است.و اظهر جواز قطع است با نسيان، مادام [ كه ] فعل صلاتى به جا نياورده است بعد از تذكّر، اگر چه زمانى با تردّد در رجوع بگذرد، يا عزم بر عدم رجوع؛ و براى بعض فصول فراموش شده، يا آن كه نسياناً فاسداً انجام شده به نحوى كه با نسيان، حكم به صحّت آن شود، رجوع محلّ تأمّل است.

اخذ اجرت و ارتزاق موذّن

جايز است ارتزاقِ مؤذّنِ به اذان اعلامى ـ كه مستحبّ كفايى است، نه صلاتى به نحو انفراد، يا جماعت كه در حكم اقامه نماز است ـ از بيت المال كه مصرف آن، مصالح مسلمين است در صورت نبودن متبرّع، يا آن كه ارتزاق از او، خلاف صلاح مسلمين باشد. و در اخذ اجرت بر اذان، تأمّل است، و احوط ترك است.و از مورد احتياط، خارج است اخذ آنچه موقوف است بر مؤذّنين كه جايز است، مثل ارتزاق از بيت المال، به خلاف اجرت از «وقف» يا از «بيت المال» كه به حكم اجرت از غير اينها است. و در صورت تعدّد مساجد و اصلحيّت اقامه جماعت در متعدّد، يا اصلحيّت نشر شعار اذانى اگر چه جماعت در مسجد نباشد و احتياج به تعدّد مؤذّنين و عدم متبرّع، يا انحصار متبرّع در واحد براى واحد ـ جايز است ارتزاق بقيّه مؤذّنين از بيت المال براى رعايت صلاح مصلّين.و اذان و اقامه نماز استيجـارى و نيابتى، در حكم اصل نمـاز است، و مانعى بـر اخذ اجـرت بـر آنها نيست،و همچنين است اجرت بر مستحبّات در اذان مثل شهادت بر «ولايت».و قصد عوضيّت در اجرت معتبر است، به خلاف ارتزاق كه لازمِ عدمِ قصد عوضيّت است و چنانچه استيجار باشد، شروط اجاره هم لازم است و به اين ملاحظه، ارتزاق از استيجار جدا مى شود، و معتبر در ارتزاق، مصحلت است نه فقر.

عبادى بودن اذان و اقامه نماز، به خلاف اذان اعلامى

و اما كيفيّت اذان: پس اعلامىِ آن عبادى نيست و قصد تقرّب، معتبر در آن نيست بنا بر اظهر. و امّا اذان و اقامه نماز، اظهر عباديّت آنها است و در فصول مشتركه، قصد اذان يا اقامه لازم است، بلكه قصدِ نمازِ مخصوص با تعدّد و اشتراك هم، لازم است.

حكم اذانِ قبل از وقت

و مشروعيّت اذان مطلقا قبل از دخول وقت، خالى از تأمّل نيست در اثبات سنّت اذانى، و دور نيست استحباب آن براى تهيّؤ و اشراف اعمال يا تروك مناسبه قبل از وقت به اميد ثـواب در صورت خـالى بودن از اغراى به جهل و لوازم آن؛ پس اذانِ اوّل مستحب است بـه عنوان اوّلى؛ و اعلام بـه دخول وقت يا به نمازى كه بعد از دخول وقت است غايت آن است. و اذان دوّم در عبادت به عنوان ثانوى، مستحب است؛ و اخذ اجرت در اوّلى ممنوع يا مشكل است، چنانچه گذشت؛ و در دوّمى مانعى ندارد.

فصول اذان و اقامه

و فصول اذان به نحوى كه اداى سنّتِ موظّفه به آن به طور يقين مى شود 18 فصل معروف، و فصول اقامه 17 فصل معروف است، پس رعايت مى شود ترتيب معهود در اذان به اين نحو: «تكبير»: 4 مرتبه، «شهادتين»: 4 مرتبه، «حيّعلات»: 6 مرتبه، «تكبير»: 2 مرتبه، «تهليل»: 2 مرتبه. و در اقامه «تكبير»: 2 مرتبه، و «شهادتين»: 4 مرتبه، و «حيّعلات»: 6 مرتبه، و «قد قامت الصلاة»: 2 مرتبه، و «تكبير»: 2 مرتبه و «تهليل»: 1 مرتبه، پس مجموع 35 فصل مى شود.

مطلوبيّت اقرار به ولايت اميرالمؤمنينـ عليه السلام ـ در اذان

و دور نيست استحباب خصوصى و جزئيّت استحبابيّه براى اذان مستحب در صورت اتيان به رجاى مطلوبيّت نسبت به اقرار به ولايت اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب ـ عليهم السلام ـ به جمع (جميع) عبارات متلازمه منقوله در «نهايه» و «فقيه» و «احتجاج» كه «أَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللّه » در دو كتاب اوّل، مذكور، و «علىّ اميرالمؤمنين» در اخير و كلمه «اشهد» در دوّمى با زيادتى دو مرتبه، مذكور است. و امّا فضيلت اقرارِ عمومى به «ولايت»، پس محتاج به دليل مخصوصِ به اذان نيست و عبارت مخصوصه ندارد، و كاملتر عبارتى است كه اقرار به خلافت يا وصايت دوازده وجود مقدّسـ عليهم السلام ـ باشد.

اذان در سفر و موارد عجله

و جايز است در سفر و استعجال، تقصير اذان و اقامه، به اكتفاى به يك فصل در هر دو؛ و اكتفا به تمام اقامه، افضل از تقصير هر دو است؛ پس اختيار مى كند اتمام اقامه را بر تقصير هر دو، و تقصير هر دو را بر اتمام اذان، و اكتفاى به اقامه را با تقصير بر اكتفاى به اذان با تقصير.

اذان و اقامه زنها

و براى زنها جايز است اكتفاى به بعض فصول به نحو مأثور در اذان و اقامه به اكتفاى بر تكبير و شهادتين، بلكه شهادتين فقط در اذان؛ و اتمام درباره آنها، مانند مردها، تأكّد ندارد.

اخلال سهوى در اذان يا اقامه

و اگر اخلالى از روى غفلت يا سهو يا نسيان در اذان يا اقامه شد، به نقصِ بعضِ فصول يا تقديم و تأخيرِ بعض، رجوع مى كند [ به آن بعض ] و با حفظ ترتيب، تمام مى نمايد، پس اگر اخلال، در اوّل اذان بوده و بعد از اتمام اقامه، متذكّر شد، رجوع مى كند و بعد از تداركِ فصل مخصوص، تمام اذان و اقامه را اعاده مى كند تا عمل به مستحب نموده باشد؛ و اگر واجبِ به نذر و شبه آن بشود، رعايت مذكور، لازم مى شود. و اگر عمداً مخالفتِ ترتيب كرده، ترك مستحب عمداً نموده، پس مستحب است اعاده به جهت استحباب اذان و اقامه.

اكتفاى به اقامه براى نماز

و جايز است اكتفا به اقامه به تنهايى، اگر چه نخوانده باشد اذان را، يا رعايت ترتيب در آن نكرده باشد؛ و اكتفا به اذان عمداً و ترك اقامه، محلّ تأمّل است، به خلاف عكس. و احوط اعتبار موالات عرفيّه، بين فصولِ هر يك از اذان و اقامه است.

شك در اذان

به شكِّ در اذان يا صحّت آن بعد از دخول در اقامه، اعتنا نمى نمايد؛ و در غير اين صورت، رجوع محتمل است، اگر چه عدم اعتنا به شك در فصلى بعد از دخول در فصل متاخّر، دور نيست.

بعضى از مستحبّات اذان

مستحب است استقبال قبله در اذان براى نماز و اقامه، و مؤكّد است در شهادتين آنها؛ و اين كه وقف نمايد در اذان و اقامه بر اواخر فصول آنها به جزم با افصاحِ «الف» و «هاء» در آنچه در آن «الف» در اوّل آن و «هاء» در آخر آن است به نحو استحباب در مستحب.

رعايت قواعد عربيّت در اذان و اقامه

و امّا رعايت قواعد عربيّت مطلقا اگر چه مغيّر معنى نباشد، در اذان و اقامه، پس احوط است، بلكه خالى از وجه نيست، و همچنين رعايت «وقف» و «درج»، بر تقدير لزومى بودن آنها، و اين كه اذان را با تأنّى و مهلت انجام دهد، و اقامه را با حَدْر و سرعت انجام دهد.

كراهت سخن گفتن در اذان و اقامه

و مكروه است «تكلّم» در اثناى اذان، و اين كراهت در بين اذان و اقامه نيست، مگر در «نماز صبح» و براى غير مؤذّن نيست؛ و محتمل است تعميم در نماز صبح، بلكه اظهر است، و مكروه است تكلّم در اثناى اقامه و بعد از آن، و مؤكّد است كراهت بعد از «قد قامت الصلاة»، و مكروه است بعد از آن بر همه اهل مسجد تكلّم به غير از امور مرتبطه به جماعت، مثل تعيين امام، و حرمت تكليفيّه يا وضعيّه ندارد، بلى با تكلّم در حال اقامه، مستحب است اعاده اقامه.

استحباب فاصله بين اذان و اقامه

مستحب است فصلِ بين اذان و اقامه براى مؤذّن و مقيم، چه منفرد باشد و چه امام جماعت، به دو ركعت نماز در غير مغرب (يعنى دو ركعتى كه نافله آن فريضه است). و همچنين در صورت عدم نافله يا عدم اتيانِ به آن، مستحب است به «سجود» يا «قعود» يا «خطوه»، فصل دادن، و در مغرب تأكّد ندارد، بلكه مجرّد سكته و تسبيحه و خطوه كافى است. و خُطوه، براى منفرد و جلوس، براى امام، آكد است در صورت عدم فصل به نماز و سجود. و فصل به قعود و تسبيح و كلام، اختصاص ندارد به موضعى در صورت اتيان به رجاى مطلوبيّت بنا بر اظهر، مگر در تأكّد بعض فواصل در بعض فرايض چنانچه اشاره شد.و كلام اگر ذكر نباشد، بين اذان و اقامه صبح، مكروه است.

بعضى ديگر از آداب اذان و اقامه

و مستحب است مرد، بلند كند صداى خود را به اذان به مقدارِ مقدور خود بدون اتعاب نفس، و در اقامه پايين تر از آن قدر نمايد.

و مستحبّات مشتركه بين اذان و اقامه كه از آن جمله طهارت است، در اقامه تأكّد دارد، و مستحب است مغايرت مؤذّن با مقيم.

و مكروه است «ترجيع» در اذان به تكرار شهادتين براى غير غرضِ اعلام و جمع مردم، و براى غيرِ نيّتِ تشريع در زياده، كه اوّلى بى كراهت و دوّمى حرام است. گفتن «الصّلاة خير من النوم»، براى تنبيه در خارج از اذان و اقامه، مانعى ندارد؛ و در داخل آنها به قصد مشروعيّت اذانى، حرام است، و بدون اين قصد، احتياط در ترك آن است، خصوصاً در مواضعى كه اهل خلاف، بر آن در آن مواضع، اعتياد اين بدعت را دارند، مانند محلّ «حىّ على خيرالعمل».
خواب در اثناى اذان يا اقامه

اگر خوابيد در اثناى اذان يا اقامه، احوط براى عاملِ به اين مستحب، اعاده فصول سابقه، بعد از طهارت است، مخصوصاً در اقامه، و جايز است بنا بر سابق بعد از طهارت اگر طورى انجام بگيرد كه با زمان خوابيدن، موالات بين فصول، فوت نشود خصوصاً در اذان؛ و احتياط مذكورِ در نوم، جارى است در «سُكر» و «جنون» و «اغما» در اثنا.

ادامه دادن اذان ديگرى

و در موارد استحباب كفايى، جايز است بناى بعضى بر اذانِ بعض ديگر كه با عذر يا بدون آن اتمام نشده باشد.

فرض ارتداد موذّن

اگر مؤذّن و مقيم بعد از اذان يا اقامه، مرتدّ شد، جايز است اكتفا به اذان و اقامه سابقِ بر ارتداد بنا بر اظهر، و همچنين خصوص هر يك از اذان و اقامه. و اذان غير اعلامى در حكم مذكور، مانند اقامه است. و همچنين در اثناى اذان يا اقامه اگر ارتداد واقع شد، اعتنا به آن مى شود و بقيّه را ديگران انجام مى دهند؛ و اگر خودش رجوع كرد، مى تواند اتمام نمايد براى خود و ديگران بنا بر اظهر. و از اين قبيل است عدم انتقاض غَسْل و غُسْل به ارتداد، و عدم لزوم اعاده بعد از توبه، و همچنين ابعاض آنها بنا بر اظهربنا برآن و اتمام جايز است و كافىِ در صحّت عمل است اگر چه عبادى باشد.

استحباب حكايت اذان و اقامه

مستحب است حكايت تمام فصول اذان و اقامه؛ و [ نيز ] مستحب است اِبدال «حيّعلات» به «حوقله» و دعاى بعد از اقامه مقيم به قول «قد قامت الصلاة» به مروىّ كه «أللّهُمَّ أَقِمْها و أَدِمْها واجْعلنا مِنْ خَيرِ صالِحِى أَهلِها» است.و ممكن است كه افضل، تبديل غير ذكر، به ذكر [ باشد ]، زيرا بعض فصول، اطلاق ذكر بر آنها در بعض روايات، به اعتبار مذكِّريت بالواسطه است؛ پس تبديل به ذكر مأثور بلاواسطه، اَوْلى است.و در حال نماز، متعيّن است تبديل به ذكر، زيرا ابطالِ به كلام آدمى و حرمت آن عموماً دليل آن، مقدّم است بر دليل استحباب حكايت اذان عموماً، كه مستلزم عدم ابطال است اگر در نماز باشد.و احوط در شهادت ثانيه، تبديل به ذكر مناسب مثل «صلوات بر نبىّـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ و آلـ عليهم السلام ـ» در اثناى نماز است. و اظهر استحباب حكايت كلّ و بعض است به استحباب خاصّ، و امّا استحباب ذكرى، براى اذكار، قطعى است. استحباب و اولويّت تبديل در غير خلاء، ثابت است در خلاء ايضاً؛ و در صورت مزاحمت، مخيّر، و با رجحان، تقديمِ راجح مى نمايد؛ و با فوريّتِ يكى از دو مستحب، تقديم مى كند مستحبّ فورى را اگر حكايت اهمّ نباشد؛ و در موارد امكان جمع، هر دو را به جا مى آورد، مثل نماز مستحب و حكايت به نحو متقدّم در نماز.

و اظهر عدم استحباب حكايت است با طول فصل بين سماع و حكايت، مگر به استحباب ذكرى، نه حكايتى. و مستحب، حكايتِ اذانِ مشروع است، چه اعلامى باشد يا براى جماعت يا اذان منفرد و چه اذان مكروه (يعنى اقلّ ثواباً) يا غير، چه اذان زن باشد براى زن و مَحرم، بلكه مطلقا بنا بر عدم حرمت سماع صوت زن اجنبيّه، بلكه مطلقا بنا بر احتمال در صورت عدم حرمت اذانِ جهرىِ زن. و همچنين حكايت اذان اعلامىِ مستأجَرٌ عليه بنا بر حرمتِ نفسِ اذان، به استحباب خود باقى است، زيرا اذان اعلامى، عبادى نيست، پس اين مستثنى از عدم استحباب حكايت غير مشروع است در تقدير مذكور.و همچنين اذانِ جنب در مسجد كه مكث او حرام است، حرام نيست و حكايت آن مستحب است، و استحباب حكايتِ اذانِ مقدّمِ بر فجر و اذان در اُذنِ مولود، مشكل است، مگر استحباب ذكرى در اذكار.و استحبابِ حكايت، ثابت است بعد از سماعِ هر فصلى از فصول اذان و اقامه تا قبل از اكمال فصل متأخّر. و در فصل اخير قبل از طول فصل بين سماع و حكايت، و اظهر، تخييرِ در جهر و اخفات حكايت است و استحباب هيچ كدام ثابت نيست.

استحباب استقبال و كراهت التفات در حال اذان

مكروه [ است ] التفاتِ در حال اذان به طرف راست و چپ براى مؤذّن، و مستحبّ است استقبال، پس مستمرِّ به سوى غير قبله، نه فاعلِ مكروه و نه فاعلِ مستحبّ است.

نحوه تقديم در فرض تنازع موذّنها

و در صورت تنازع موذّنين در نصب و ارتزاق، مقدّم مى دارد كسى كه به دست او نصب و بيت المال است از اهل تصدّى آن را كه اصلح براى مسلمين و بيت المال است به حسب صفات و احوال، مثل «اعرفيّت» به اوقات و «اعلى صوتاً» و نحو اينها. و اگر متساوى شدند، با قرعه تعيين مى نمايد؛ و اظهر استحباب اين ملاحظات است اگر ترك آن مستلزم حرام نباشد.

تعدّد و انفراد موذّن

اذان اعلامى، ادا مى شود به اذانِ يك نفر يا چند نفر با هم، بلكه با ترتّب، در وقت مناسب در صورت مزيد فايده براى متأخّر.و اذانِ نمازىِ يك نفر براى جماعت، كافى از ديگران است، امام باشد يا مأموم با حضور همه، و همچنين اذان چند نفر با هم، يا مترتّباً با طول فصل بين اذان و نماز؛ و اِجزاى در غير صورت مذكوره، محلّ تأمّل است. و اذان منفرد، براى خودش مجزى است، مگر در صورت طول فصل بين اذان و نماز كه دور نيست استحباب متعدّد.

اكتفا به شنيدن اذان و اقامه مؤذّن

امام جماعت اگر شنيد اذان و اقامه مؤذّنى را براى نماز، مى تواند اكتفا به آن براى جماعت بكند اگر چه مأمومين نشنيده باشند؛ و اگر مأمومين شنيدند ولى امام نشنيد، كافىِ براى امام جماعت نيست؛ و همچنين اذان امام را اگر مأمومين نشنيدند، كافى است براى جماعت.و همچنين منفرد، اكتفا مى نمايد به شنيدن اذان براى نمازى، جماعت يا فرادى.

و همچنين سماعِ اقامه، مجزى از اقامه است، و سماع يكى مجزى از ديگرى نيست. چنانچه گفتن اذان، مجزى از گفتن اقامه نيست و بالعكس، و سماع بعض، مُجزى بودنش از سماع كلّ، محلّ تأمّل است، و محتمل است لزوم تدارك نقص يا غير مسموع، براى سامعِ بعض در اتيان به مستحب، بلكه در موارد صدق نماز به اذان مؤذّن، ثابت است كفايت اتمام.

مقتضاى اصل، عدم بطلان سماع است به تكلّم در اثنا يا بعد از آن، مثل خود اذان، لكن احوط ترك تكلّم است بعد از سماع به غير امور مربوطه به نماز يا جماعت.و در مشروعيّتِ اعاده و استحباب آن بعد از سماع، تأمّل است، و احوط ترك آن است مگر به رجاى مطلوبيّت و در وسعت وقت مناسب. و امّا استحباب اعاده بعد از اذان جماعت و سماع آن براى امام و مأمومين در غير مورد سابق براى استحباب در يك دفعه يا با ترتّب و طول فصل، پس اَوْلى به اشكال است و احوط ترك است.و جواز اكتفاى سامعِ اذانِ جماعت، مخصوصِ به كسانى كه قصد نماز با آن جماعت را داشته باشند، نيست.

حكم حدث در اثناى اذان يا اقامه

اگر حدثى صادر شد در اثناى اذان يا اقامه، جايز است بناگذارى بر سابق بعد از تحصيل طهارت بدون فوت موالات؛ و در استحباب اعاده و استينافِ اقامه بعد از تحصيل طهارت بدون فوت موالات، تأمّل است، و احوط ترك آن است مگر به رجاى مطلوبيّت.اگر در اثناى نماز، حدثى صادر شد، اعاده نماز مى كند، و اعاده مى نمايد اذان و اقامه را با طول فصل و اقامه را با تكلّم، و بدون آنها، به رجاى مطلوبيّت، مى تواند هر دو را اعاده نمايد.

اكتفا و عدم اكتفا به اذان غير مؤمن

با عدم سماعِ اذانِ مخالف براى جماعت ايشان، اكتفا به اذان جماعت نمى كند براى نماز خودش كه با آن جماعت ادا نمى كند، مگر در حال تقيّه با شروطش و با سماعِ اذان مخالف، احوط اعاده است در غير تقيّه، چنانچه گذشت. و همچنين احوط، عدم اكتفا است به ادراك جماعتِ غير مخالف كه با آن جماعت، نماز نمى خواند به جهت عدم وثوق به عدالت امام در صورت عدم سماع اذان؛ و اگر داخل شد در جماعت مخالف و خائفِ فوت قرائت امام بود اگر اذان و اقامه بگويد ـ يعنى خائف ترك جمع بين تقيّه و واجبات واقعيّه نمازِ صحيح بود ـ اقتصار مى نمايد به گفتن «قد قامت الصلاة» و «تكبير» هر كدام را دو دفعه، و بعد از آن «تهليل» يك مرتبه يعنى از تكبير آخرى تا آخر اقامه به ترتيب على الاحوط، و داخل جماعت تقيّةً مى شود، و مواظب صحّت نماز با تقيّه مى شود؛ لكن تجويز اذان و اقامه، اگر چه به نحو اختصار باشد، در صورت تفويت قرائت واجبه بعد از دخول در نماز، محلّ تأمّل است.اذانى كه اگر ناقص نبود سامع مى تواند با او نماز بخواند، با اتمام نقص هم مى تواند اكتفا به آن اذان نمايد در نماز خودش، چه اذان مخالف باشد ـ بنا بر جواز اكتفا به سماع آن فى الجمله ـ يا اذان موافق كه ناقص نمايد از روى تقيّه يا سهو.

موارد استحبابِ اذان در گوش

و مستحب است اذان در گوش راست مولود و اقامه در گوش چپ او؛ و در گوش سيّى ء الخُلق اگر چه براى ترك اكل گوشت تا چهل روز باشد، و اَوْلى اذان در گوش راست او است.

اذان در خانه

و اذان گفتن در خانه خودِ مؤذّن، مروىّ است براى او، و محتمل است كه مراد اين باشد كه اذانِ مستحب را در خانه خود گفتن، مؤكّد است براى طرد شيطان از آن خانه و اهل آن.

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 73 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

فصل چهارم : لباس نمازگزار
س . احكام پوشانيدن عورت و لباس مصلّى را بيان فرماييد.

ج . واجب و شرط است پوشانيدن عورت در نماز واجب با قدرت و شعور؛ و در نمازِ سنت، شرط است، چه آن كه نظر كننده اى باشد يا نباشد.

و عورت در مرد، قُبُل و دُبُر و بَيْضتين است. واَلْيتين و مابين رُكبتين و سُرّه از عورت نيست و نه مابين رُكبه و نصف ساق؛ و احوط پوشانيدن جميع است.و عورت در زن كه واجب است پوشانيدن آن در نماز، تمام بدن است مگر صورت و دو كف دست و ظاهرِ دو قدم، هر چند احوط پوشانيدن جميع آنها است، مگر از مقدار واجب از موضع سجود از پيشانى اگر چه مقتضاى بعض روايات، افضل نپوشانيدن صورت است.
1 . مسائل لباس نمازگزار

عدم جواز نماز در لباس از ميته

«مسأله»: جايز نيست نماز در جلـد غير مذكّى از مأكول اللحم اگر چه مدبوغ باشد.

اماره بودن يد و سوق مسلمين در مشكوك التذكيه

و در مشكوك التذكيه آن، اگر اماره اى بر تذكيه هست، مانند «يَد مسلمان» و «بيّنه» و «سوق مسلمين» اگر چه در دست مجهول الاسلام باشد، بلكه اگر در دست كافر باشد كه از مسلِمى يا از سوق مسلمين گرفته باشد، پس با هر كدام از اين امارات، حكم به تذكيه مى شود تا علم يا حجّت برخلاف آن باشد. و فرقى ـ بنا بر اظهر ـ در مسلِم، بين مستحِلّ ميته به دباغ و غير او نيست.و جز علم يا حجّت شرعيّه، يَدِ مسلِم را قاطع نيست.و در يَد، لازم است تصرّف غير جايز در ميته، مانند فروختن، نه دور انداختن يا احتمال آن. و در صورت اعتبار يَد، اخبار ذواليد اثر ندارد، و اظهر تأثير آن است در صورت اخبار از عدم تذكيه در منع اماريّتِ يَد، يا آن كه تصرّفِ متقدّم، محرز نباشد و اخبار از تذكيه نمايد.

اطلاق منع در پوشيدن غير مذكّى

و فرقى در حكم تذكيه و عدم آن، بين ساتر و غير آن، و آنچه نماز در آن به تنهايى صحيح است يا نيست و به هيئت لباس هست يا ملبوسِ غير متعارف باشد، نيست؛ بلى بنابر عدم اشكال در محمول، پوشيدن، بايد صادق باشد؛ پس تقليد «شمشير» با «پوست ميته» از لحاظ لُبس، خالى از احتياط نيست.

حكم ميته غير نجس

اظهر اختصاص منع به ميته نجسه (يعنى خون جهنده دار) است، نه عموم به مثل ماهى غير مذكّى و امثال آن، اگر چه احتياط در غير آنچه سيره قطعيّه بر عدمِ اجتناب است، خوب است، و ضعيف است در آنچه روح ندارد از اجزاى ميته.

عدم جواز نماز در لباس از غير مأكول

جايز نيست نماز در اجزاى مذكّى از غير مأكول اللحم، و احوط اجتناب است در نماز از غيرمأكول اللحم اگر خون جهنده نداشته باشد اگر چه قابل تذكيه نباشد، يا مشكوك باشد، بلكه خالى از وجه نيست.و آنچه گوشت دار نيست، مانعى در نماز با اَجزاى آن نيست، مانند «كيك » و «پشه» و امثال اينها، و آنچه شأنيّت اكل دارد و گوشت دار نيست، محلّ تأمّل و مورد احتياط است در غير آنچه معلوم است استقرار سيره شرعيّه در آن، و آنچه گوشت دار باشد، اظهر و احوط اجتناب از جميع اجزاى بدن آن است اگر چه رطوبات خارج شده از آنها باشد.

و نماز در پاكِ از مو و فضلات انسان، مانعى ندارد، بلكه حرام گوشتِ غير انسان، مورد منع است.و فرقى در ممنوع، بين ساترِ به تنهايى، يعنى آنچه نماز در آن به تنهايى جايز است و غير ساتر مانند «عرقچين» و «جوراب» از كرك حيوان غير مأكول نيست، بنابر اظهر و احوط.و اظهر و احوط منع از محمولِ از اجزاى غيرمأكول اللحم است.

اجزايى كه روح ندارد

آنچه روح در آن حلول نمى كند، پاك است و نماز در آن جايز است، چه از ميته جدا شود يا از مذكّى در صورتى كه از طاهرِ در حال حيات جدا شود و از مأكول اللحم جدا شود؛ پس اگر از غير مأكول اللحم جدا شود اگر چه طاهر در حال حيات باشد اگر چه مذكّى شود، نماز در آن جايز نيست؛ و اگر نجس العين در حال حيات باشد، پاك نيست آنچه از آن جدا شود. و اگر اصول مو با ميته با رطوبت ملاقات كرد و معلوم شد، شستن آن مو يعنى محلّ ملاقات، براى نماز و مثل آن لازم است؛ و اگر مصاحبِ بعض اجزاى ميته باشد، ازاله آن لازم است، مثل آن كه كنده شود مو يا دندان از ميّت اگر نجس العين نباشد؛ و اگر از حىّ كنده شود، لازم است ازاله اجزاى جدا شده از حىّ كه پاك است در حال حيات. و چنانچه ملاقات كرده مقلوع با بعض آن جزء جدا شده با رطوبت، شستن آن لازم است، مگر آنچه از انسان كنده شود در وقت شانه زدن موى سر و صورت كه از فضلات معفوّه است، مثل دانه هاى بدن پس از جدا شدن، چنانچه سيره و عسر و حرج، كافى در عفو از آنها است.

موى حيوان حرام گوشت

احوط ترك نماز است در مثل موها از غير مأكول كه از اجزاى ملبوسات نمازگزار نباشند، بلكه احوط ترك در محمولِ از غير مأكول است كه از اجزا و توابع ملبوس محسوب نمى شود.

عدم مانعيّت مشكوك

اظهر عدم مانعيّت مشكوك است، چه مشكوك باشد جزئيّت حيوان، يا غير مأكول بودن جزء حيوان در لباس يا آنچه به حكم ملبوس است، در صورتى كه مشتبه بدوى باشد، و اگر غير مأكول، معلوم است اجمالاً به نحو شبهه محصوره، صحيح نيست نماز در يكى از آنها با اكتفا به آن يك نماز.

حكم اجزاى «خز»، «سنجاب» و...

و جايز است به نحو استثنا در آنچه ذكر شد در غير ماكول، نماز خواندن در كُرك «خز» خالص، كه حيوانى است دريايى و فى الجمله تعيّش در خارج آب مى نمايد. و اظهر جواز [ نماز ] در پوست آن است بعد از فراغ از تذكيه با اماره آن.مراد از خلوص، مغشوش نبودن به وَبَرهايى است كه نماز ندارند، مانند وَبَر «خرگوش و روباه» و غير اينها؛ و غشّ با ابريشم كه به تنهايى براى مرد نماز ندارد، مانعى ندارد.و همچنين جايز است نماز در پوستين از سنجاب بنا بر اظهر بعد از احراز تذكيه اگر چه با يَدِ مسلمان باشد.و فرقى در جواز بين كُرك و پوست نيست چنانچه ذكر شد. و احوط در سنجاب اجتناب است. و اظهر و احوط در پوست و كُرك ثعالب و ارانب، عدم جواز نماز است بر طبق عموم متقدّم در غير مأكول.و احوط در «فنك » و «سمّور» و «حواصل» عدم جواز نماز است بر طبق عموم مقدّم. و تقديم اينها بر غير، در ضرورت و دَوَران و جواز در غير ساتر اختياراً، محتمل است، و احتياط در ترك است حتى در محمول چنانچه در مطلق غير مأكول گذشت.

پوشيدن طلا در نماز و غير آن

جايز نيست پوشيدن لباس طلا بر مرد در حال نماز و غير آن اگر چه ساتر فعلى نباشد، بلكه اگر چه مثل انگشتر باشد بنا بر احوط، و در بطلان نماز در آن به نحو مطلق، تأمل است، و احوط بطلان است، بلكه خالى از وجه نيست. و احوط جريان حكم مذكور است، در غير لباس از طلاى خالص به هر نحوى كه مصداق «لباس طلا» به نحو متعارف از تزيّن به آن پوشش است، باشد، بلكه خالى از وجه نيست در ملبوس و توابع آن، نه محمولِ از مسكوك و غير آن، كه مورد استمرار سيره در مصاحبت آنها است در جميع احوال.و اما تزيين شمشير و خنجر و مصحف، با طلا مانعى ندارد، و تعليق آنها در نماز به نحوى كه لُبس صادق نباشد مانعى ندارد، و با صدق لُبسِ جايز در غير نماز، خالى از تامل نيست، و مصاحبت در باطن و محكم كردن دندانها و حمل آن بدون لُبس، مانعى ندارد در نماز هم.

عدم جواز پوشيدن مرد لباس حرير خالص را

جايز نيست پوشيدن «حريرِ» محض براى مرد و صحيح نيست نماز مرد در آن، مگر در حال حَرب و ضرورتِ ديگر، مانند سرماى شديد كه به خاطر سرما نتواند آن را درآورد و غير آن را بپوشد، پس [ در اين حال ] پوشيدن و نماز در آن جايز است با ملاحظه احتياط در تأخير نماز با اميد زوال ضرورت تا آخر وقت، و اگر ممكن است بدون حرج شخصى درآوردنِ براى خصوصِ وقت نماز، واجب است تبديل آن در حال نماز.و اظهر عدم وجوب ساتر محلَّل ديگر است در صورت ضرورت در حال نماز كه رفع تكليف و مانعيّت نمايد، و نبودن ساترى، ضرورت مسوِّغه نيست، بلكه مكلّفِ به نمازِ در حال برهنگى به نحو موظّفِ در آن حال است.

دوران بين حرير و نجس و نظير آن

در صورت اضطرار به يكى از حرير و نجس، اظهر تقديم نجس است، و همچنين [ اظهر [تقديم غير مأكول بر حرير در صورت دَوَران بين اين دو مانع [ است ]، و اظهر در بقيّه صورِ دورانِ بين انواع مانع، تخيير است.

جواز پوشيدن حرير در حال حرب

و جواز در حال حرب، مخصوص به لباس حرب نيست، بلكه براى محارب، ممنوع نيست جامه حرير محض؛ و حرب جهادى يا دفاعى واجب يا جايز، مجوّزِ اين ممنوع است نه مطلق حرب، و احوط رعايت حال استعداد و اشراف و اشتغال و عدم امكانِ درآوردن و تبديل نمودن، است، مگر با حرج يا تخلّف از مقصود، چنانچه در ضرورت ذكر شد.

جواز پوشيدن زن لباس حرير را

و جايز است پوشيدن حرير محض در حال اختيار براى زنها، و اظهر جواز در حال نماز است، و همچنين براى خنثاى مشكل كه منعى نيست حتى در حال نماز.

پوشانيدن لباس حرير بر ديگرى

و حرام نيست بر ولىّ، پوشانيدن حرير محض بر مولّى عليه از طفل و مجنون، و صحّت نماز طفل در حرير محض در حال اختيار ـ بنا بر شرعيّت ـ محلّ تأمّل است. و پوشانيدن مكلّف، مكلّف را، اظهر حرمت آن است.

نماز در جورابِ حرير و مانند آن

اظهر صحّت نماز در چيزهايى است كه نماز با آنها به تنهايى جايز نيست، مانند عرقچين و بندِ زير جامه و جوراب از حرير محض، اگر چه احوط اجتناب است. و اظهر ساتريّت عمّامه متعارفه است، به خلاف جوراب بزرگ كه بدون پاره كردن و از هيئت خودش خارج نمودن، ساتر نيست.

التحاف و تدثّر به حرير محض

و آنچه ممنوع است، پوشيدن حرير محض و نمازِ در ملبوس آن است به نحوى كه گذشت؛ اما فرش كردن و تكيه دادن و وساده قرار دادن و التحاف و تدثّر ـ يعنى لحاف يا روپوش خود قرار دادن ـ ممنوع نيست. و صحّتِ نماز با التحاف يا تدثّر به حرير محض، محلّ تأمّل است، لكن اظهر جواز است، به خلاف ارتدا و اتّزار.

ثوب مكفوف و شبيه به آن

و در ثوب مكفوف به ديباج (كه حاشيه و اطراف آن از ديباج باشد) وغير متمحّض در ابريشم (مانند آنچه تار و يا پود آن فقط ابريشم باشد يا دگمه آن يا اَعْلام آن يعنى رسم و رقم آن) نماز مانعى ندارد، بلكه اظهر جواز وصله كردن با حرير محض است، زيرا جامه، حريرِ محض نيست. و همچنين خيوط جامه و قياطين اطراف آن [ مانع ندارد ]، اگر چه احتياط در اجتناب از زايد بر متعارف در عصر صدور روايات ازامامين صادقينـ عليهماالسلام ـ است كه شايد كف جامه، زايد بر چهار انگشت نبوده؛ و همچنين وصله اى كه خودش حرير محض است در جامه غير حرير محض، متعارف نبوده، محلّ احتياط است، اگر چه جواز اظهر است.

حرير ناخالص

و اگر لباس حرير از محضيّت و ابهام و مُصْمَت بودن خارج شود به واسطه آن كه مخلوط است با چيزى كه نماز در آن جايز است يا به واسطه غير اختلاط، مانعى از پوشيدن در حال نماز ندارد اگر چه خليط، اقلّ از حرير باشد، و اگر چه امتزاج به غير تار يا پود باشد. و اگر از صدق حرير محض، خارج نشود، مثل آن كه خياطت آن با غيرِ حرير باشد، يا آن كه دو جامه كه يكى از آنها غير حرير است با هم دوخته يا الصاق شود، يا آن كه در داخل جامه غير حرير گذاشته شود براى فايده در آن، جايز نيست نماز در آن، به خلاف مموَّه، يعنى مركّب از نقره و ابريشم مثلاً قبل از نسج، و محشوّ به ابريشم كه در داخل آن حرير گذاشته شود.و خليطِ مستهلك در حرير محض اگر صدق حرير محض نمايد، ممنوع است، وگرنه جايز است. و در منسوج طرائق محتمل است و عبرت به استهلاك غير حرير محض و صدق حرير محض است، نه به نسبت غير حرير به مجموع كه عُشر باشد يا كمتر يا بيشتر. پس جايز نيست ـ بنا بر اظهر ـ در عكسِ فرعِ سابق، يعنى حرير مكفوف به غير حرير. و اگر روى جامه به تنهايى حرير باشد ممنوع است، و اگر آستر به تنهايى حرير باشد، خالى از اشكال نيست.

نماز در لباس مغصوب

جايز نيست نماز در لباس مغصوب با علم به موضوع غصب و حكم آن؛ و صحّت آن محلّ تأمّل و احتياط است، خصوصاً در ساتر و با عدم مندوحه بالفعل و يا حركت لباس به حركات نمازى. و فرقى در حكم مذكور، بين غصبِ عين و منفعت نيست، و همچنين متعلَّق حقِّ غير (مانند حقّ رهانت)؛ بلكه جامه اى كه با عينِ متعلَّق خمس و زكات باشد مادام كه اداى حق از مال ديگر ننمايد، همين حكم را دارد.و در مصبوغ باصبغ مغصوب در صورت بقاى جسميّت آن، و مخيط با خيط مغصوب اگر عرفاً تالف نباشد، حكم مذكور ثابت است. و با جهل به غصب يا حكم آن، يا نسيانِ غصب يا حكم آن، بلكه با تحقّق قصد قربت مطلقا، اظهر صحّت است و اعاده و قضا ندارد، و احتياط مقدّم در صحّت با علم و عمد است و در جهل به حكم وضعى، احتياط لازم است. و اگر خصوص نماز در مغصوب، مورد اذن باشد، يا به طريقى علم به رضاى مالك و صاحب حق حاصل شد، نماز صحيح است. و اگر در اثناى نماز، رجوع از اذن كرد به نحو رجوع عقلايى، پس اگر ممكن است درآوردن بدون ابطالِ نماز، لازم است؛ و احوط عدم صحّت نماز است با تمكّن از رد در صورتى كه به همان حال، اتمام نمايد بدون رد و با توقّف بر ابطال، وجوب اتمام در ضيق وقت در صورت عدم تفويت واجب اهمّ و جواز ابطال در سعه وقت، خالى از وجه نيست.و اگر اذن عمومى در نماز در جامه داد، پس اگر اطمينان به خروج غاصب حاصل شود، براى غير غاصب فقط جايز است، وگرنه اظهر جواز براى غاصب است.

نماز خواندن با آنچه پشت پا را مى پوشاند

احوط ترك نماز [ است ] در مسمّى به «شمشك» و «نَعْل سندى» و هر لباسى در پا، كه ساتر پشت پا باشد به نحوى كه صدق كند سَتر پشت پا و ساتر ساق نباشد، اگر چه جواز، خالى از وجه نيست. و اگر ساتر بعض ساق باشد، مانند چكمه و جوراب، جواز بى اشكال است. و احوط در غير متعارف از لابس و ملبوس، الحاق به متعارف است. و مستحب است نماز در «نَعْل عربى» كه مانع از سجود بر ابهام نيست و ساتر ظَهر پا عرفاً نيست.

معيار صحّت نماز در لباس

آنچه حرام نباشد پوشيدن آن ـ چنانچه اشاره به محرّماتِ مانند طلا و حريرِ محض گذشت و همچنين لباس شهرت كه موجب تنقيص است و لباس مرد مختصّات زن را و به عكس ـ نماز با آن جايز و صحيح است و همچنين مغصوب و آنچه به حكم آن است به نحوى كه گذشت، جايز نيست نماز در آن، به خلاف مملوك و مأذون و مرضىّ اگر چه رضا تقديرى ـ يعنى بر تقدير اطلاع ـ باشد اگر قطعى يا ثابت با امارات معتبره يا شاهد حالِ قطعى يا اذن فحوى باشد، نماز با آنها جايز و صحيح است. و بعض فروع مناسبه، از مراجعه به مذكور در مكان معلوم مى شود. و شرط بودن طهارت لباس به نحو متقدّم، در كتاب طهارت معلوم شد.

ميزان ستر عورت براى مردها

جايز است براى مرد، نماز در يك جامه كه ساتر عورتين باشد، پس كافى نيست اگر رنگ پيدا باشد؛ و اما شَبَح اگر ديده شود بدون ديدن رنگ، پس وجوبِ ستر، خالى از وجه نيست، به خلاف حجم، كه واجب نيست پوشانيدن در نماز و غير آن.
آيا ميزان در ديدن متعارف است نه خارجِ از متعارف از حيث زمان تابيدن آفتاب، و مابين روشن و تاريكى، و حِدّت باصره و ضعف آن در تحقّق ستر مطلق، يا لازم است رعايت خصوصيّت؟ محلّ تأمّل است، پس مشكل است ديدن حديد البصر و ترك تحفّظ از او در نماز و غير آن، بلكه با احراز خصوصيّت، لزوم ستر بدون حرج خالى از وجه نيست.

پوشش زنها در نماز

و بر زن واجب است پوشانيدن جميع بدن در حال نماز اگر چه ناظرى نباشد، و مو و گردن و آنچه در غير حال نماز از ناظر محترم لازم است ستر آن كه بر حسب عادتِ متعارف با دو جامه مستور مى شود] در حال نماز، واجب است پوشيده شود ]. و لازم نيست در حال نماز، ستر وجه؛ و احوط اقتصار بر حدّ وجه در وضو است كه بيش از آن، مكشوف در نماز نباشد، و همچنين كفّين و قدمين واجب نيست بر زنها ستر آنها در نماز، و اظهر عدم فرق بين ظاهر و باطن آنها است، اگر چه احوط اقتصار بر ظاهر آنها است، و بايد مقدّمتاً مقدارى از كفّين و قدمين، مستور بشود؛ و فرقى در لازمِ از ستر، بين وجود ناظر و عدم آن نيست.

شرطيت ستر عورت

نماز [ شخصِ ] عارى صحيح نيست در حال اختيار، مگر آن كه بپوشاند عورتين را. و سترِ لازمِ در نماز، شرط است در آن و در ركعات احتياط و در اجزاى فراموش شده كه تدارك مى شوند، به خلاف نماز بر ميّت كه اظهر عدم شرطيّت ستر است در آن.

نماز خواندن بدون ستر با فراموشى يا غفلت

اگر ناسياً يا غافلاً، نماز را تماماً يا بعضاً بدون ستر عورت به جا آورد (تمام عورت يا بعض آن) و بعد از اطلاّع در اثنا، مبادرت به ستر نمود بدون فصل مُخِلّ، اظهر صحّت نماز است در جميع صور مذكوره، اگر چه احوط استيناف بعد از اتمام است بعد از ستر پس از اطلاع در اثنا. و اگر غفلت، مستمرّ شد تا آخر نماز و بعد از نماز معلوم شد كه تمام نماز يا بعض آن بدون ستر بوده، صحّت، يقينى است.

مقدار لازم در ستر عورتين

و عورتين ـ كه در حال نماز و غير آن، واجب است ستر آنها ـ عبارت هستند از «حلقه دُبُر» و «قضيب» و «بيضتين»؛ و امّا غير اينها مابين «سُرّه» و «رُكبه»، مستحب است ستر آنها.

نماز در پوست يا منسوج

احوط در حال اختيار براى تحصيل ستر صلاتى، پوشيدن جامه اى است كه ساتر عورتين باشد؛ و دور نيست جواز نماز در چيزى كه صدق كند پيراهن و روسرى و لنگ اگر چه از پوست يا غير منسوج باشد.

پوشش با گياه و گِل

و در غير حال اختيار، پوشاندن عورتين با گياه كافى است، اگر چه صدقِ لباس نكند. و پوشش اگر چه با پوست باشد، مقدّم است بر گياه در صورت مذكوره، بلكه اگر چه پوشيدن صدق نكند، مقدّم است بر ستر با گياه بنا بر احوط.و در وجوب تستّر براى نماز با گِل و نحو آن از جسمهاى ساتر لون، تأمّل است، [ و [اظهر عدم وجوب است مگر براى ناظر محترم؛ و بر تقدير تستّر جايز، اظهر آن است كه وظيفه با ستر لون، قيام و ركوع و سجود است، نه ايما مثل نماز عارى. و اظهر عدم جواز تستّر با گِل است در حال تمكّن از ساتِر منفصل اگر چه گياه باشد، بلكه بطلان نماز در حال اختيار با گِل، اقرب است. در ضرورت و نبودن چيزى حتى گياه، احتياطاً ترك نشود تستّر با گِل در صورت عدم حرجيّت آن براى ادراك ركوع و سجود در مقابل ايما، چنانچه گذشت.

نزول در آب كدر يا گل و نحو آن

و امّا نزول در گِل يا آب كدِر و نحو اينها، پس در حكمِ آلودگى به گِل مى باشد با عدم تضرّر و حرج كه غالباً هيچ كدام خالى از ضرر يا حرج نيست و وجود ناظر محترم لازم است و نماز هم با او با قيام و ركوع و سجود آنچه از اينها ممكن باشد يا انحناى قريب به اينها، لازم مى شود؛ و اگر مأمون از ناظر است، وجوب يقينى [ تعيينى [ندارد، بلى احتياط ترك نشود براى محافظت بر قيام و ركوع و سجود در صورتى كه فرق باشد و با عدم اينها موظّف به واجبات مختار نباشد [ نيست ] ، و اين احتياط در صورت عدم ضرر و حرج است.

دخول در حفيره

و اما حفيره و نحو آن، پس به حكم بيتِ محفوظ است كه با دخول در آن، محفوظ از ناظرِ محترم مى شود، كه مى تواند قائماً نماز بخواند با نبودن ناظر محترم.

و آيا موظّف است به ركوع و سجود در صورت امكان و در صورت عدم امكان آنچه از انحنا ممكن است، يا ايما، يا جايز است هر دو؟ سوّمى اقرب است، و احوط اوّلى است اگر در ركوع و سجود تكشّف زايد باشد، چنانچه غالباً چنين است.

تمكن از تستّر تنها در حال جلوس

و اگر متمكّن است از تستّر در حال جلوسِ فقط، پس اگر مأمون از ناظر محترم است، قائماً نماز مى خواند با ايما، يا با ركوع و سجود، چنانچه گذشت؛ و اگر مأمون نيست، خواهد آمد ان شاء اللّه . و اگر موظّف است به نماز جالساً، واجب است ستر از ناظر و براى نماز؛ و ركوع و سجود را اگر متمكّن شد با ستر به جا مى آورد، وگرنه ايما مى نمايد.

وجوب تحصيل ساتر

و واجب است تحصيل ساتر صلاتى اگر چه به خريدن به ثَمَن يا اجرت غير مضرّه به حال باشد؛ و اگر مضرّ به حالش باشد، يا موجب خوارى و تحمّل منّت باشد، لازم نيست.

و احوط تأخير نماز است براى تحصيل ساتر تا آخر وقت مگر براى مأيوس و عالم به تمكّن كه جايز است براى اوّلى و جايز نيست براى عالم بنابر احوط.

بذل ساتر به كسى كه او هم عارى است

كسى كه ساترى را واجد است، نمى تواند در ضيق وقت، به غير بدهد به سببى از اسباب، لكن اگر معصيت كرد و به سببِ لازمى، تمليكِ عين يا منفعت به ديگرى كرد كه آن هم مكلّف به نماز و عارى است، سبب، صحيح و وفا لازم است و نماز هر دو صحيح است، يعنى معطى، عارياً و معطى له، ساتراً نماز مى خوانند.و در صورت جوازِ رجوع، تأمّل است؛ لكن عدم جواز اذن با سببِ جايز ديگر تكليفاً يقينى است؛ و بـر تقدير جـوازِ رجوع، نماز معطى، عـارياً صحيح نيست، زيـرا مكلّفِ بـه نماز با ستر است، آيا نماز معطى له ساتراً جايز است؟ اقرب صحّت است در صورتى كه امساك آن، اعانت محرّمه بر ترك صلات با تستّر نباشد؛ و بر تقدير عدم جوازِ رجوع، نماز هر دو صحيح است و فسخ به خيار، به منزله رجوع و در حكم آن است بنا بر اظهر.

تمكّن از شرايط نماز قصر در مواضع تخيير

و اگر در مقدارِ نمازِ قصر، واجد ساتر يا شروط ديگر است، لازم است با تخيير، اختيار قصر نمودن؛ و همچنين ترك ازيد از واجبات اختياريّه در يك نماز اگر در زايد بر واجبات تمكّن ندارد. و اگر باذل، شرطِ قصر يا اتمام نمايد و قبولش واجب باشد، معيّن مى شود عمل به شرط جايز.

اشتباه ساتر به غير كافى

و اگر ساترِ جايز، مشتبهِ به غير كافى باشد به شبهه محصوره، لازم است تكرار به مقدارى كه يقين كند يك نماز در كافى واقع شده است. و اگر عمداً يا نسياناً ترك اين احتياط در وقت كرد، قضا مى كند در يك ساترِ كافى؛ و اگر مستلزم عسر است، عارياً نماز مى خواند با اتيان به آنچه از تكرار عسر ندارد بنا بر احوط؛ و همچنين با ضيق وقت، جمع مى كند بين تكرارى كه ممكن است با نماز عارى بنا بر احوط. و اگر جز يك نماز ممكن نيست، عارياً [ نماز ] مى خواند در صورت عسر و ضيق وقت.و اگر اشتباه به نجس باشد، آنچه ممكن است، با تستّر به جا مى آورد اگر چه يك نماز باشد با انحصار شرط نماز در ساتر نجس بنا بر احوط.و اگر غيرِ كافى، محرَّم باشد، مانند «مغصوب» و «حرير محض» و «طلا» و «لباس شهرت» و «لباس تشبّه»، جايز نيست غيرِ نمازِ عارى؛ و صحّت نماز در مشتبه به مغصوب، مانند صحّت آن در مغصوب است. و با غفلت از غصب صلات در مشتبه، مثل صلات در معلوم الغصبيّه در غير حال عمل، صحيح است، و لُبس حرير مثلاً، مانند لُبس مغصوب است در صحّت با غفلت در مقدار غفلت و محكوميّت بعد از التفات در اثنا به حكم صلات عارى بنا بر اظهر.آيا تلف بعض اطراف شبهه، در حكم عدم تلف است، يا در حكم سبق تلف است؟ اظهر اوّل است؛ پس نماز را در غير شبهه به نجاست، عارياً به جا مى آورد در صور متقدّمه با احتياط جمع در آنچه كه گذشت. و حكم مشتبه به نجس، مذكور است در محلّ خود.

نماز كسى كه ساتر ندارد

اگر نمازگزارِ منفرد، برهنه بود و هيچ ساترِ اختيارى و اضطرارى نداشت، پس اگر آمِن از ناظر محترم است، در حال قيام نماز مى خواند؛ و اگر آمِن نيست، جالساً نماز مى خواند. و در صورت اوّل، ايما براى ركوع و سجود مى نمايد در صورتى كه در آنها زيادتى تكشّف باشد، لكن احتياط در فعل ركوع و سجود مثل جلوس براى تشهد و تسليم، ترك نشود.و مى تواند با امن از ناظر محترم، ركوع و سجودِ نماز قائماً [ نمايد ]؛ و با عدم امن (كه جالساً نماز مى خواند) ايما مى نمايد؛ و اگر ساتر در حال جلوسِ فقط دارد، ركوع و سجود مى نمايد. و در صورت ايما واجب يا جايز، رعايت واجبات ممكنه از ركوع و سجود ـ از زيادتى انحناى ممكن با فرق بين اين دو در ايما با سر در نماز قائم و وضع ساير مساجد بر زمين در ايما سجودى در نماز جالس و انحناى ممكن در ايما ركوعى او با رعايت فرق ـ لازم نيست حتى در صورتى كه رعايت اين مراتب، موجب زيادتى تكشّف نباشد، بلكه بـا ترتيب مقدّم، وظيفه يـا ايما است يـا ركوع و سجود با واجبات آنها.

اگر در اثناى نماز، ساترى يافت

و اگر در اثناى نمازِ عارى، ساتر پيدا شد، پس اگر متمكّن از ستر است بدون منافى، ستر نمايد و اتمام نمايد و احتياطاً در وسعت وقت، اعاده نمايد؛ و اگر متمكّن نيست بدون منافى، پس اگر وقت وسعت دارد، استيناف مى نمايد با ستر، يعنى تمام نماز را با ستر به جا مى آورد. و اگر نمى تواند مگر آن كه يك ركعت را با ستر به جا آورد، آيا محافظت بر وقت اختيارى در تمام نماز مى كند، يا بر ستر در تمام نماز با فرض صحّت نماز بر هر تقدير لو لا مزاحمت وقت و ستر؟ اظهر تخيير است، و اگر وسيع نيست به نحو مذكور، نماز را با همان حال اتمام مى نمايد.

تأخير نماز از اوّل وقت با نبود ساتر

و احوط تأخير نماز است با عذر فقد ساتر؛ پس اگر در اوّل وقت، عارياً خواند و قصد قربت متمشّى شد و بعد از نماز، ساتر پيدا شد، احوط اعاده نماز است.

نفسى يا شرطى بودن وجوب تستّر

اظهر اين است كه سترى كه واجب است با ناظر به وجوب نفسى، واجب است بدون آن (ناظر) به وجوب شرطى. و چون مختلف است اوّل به اختلاف لباس و مكان، مختلف مى شود دوّمى؛ پس تستّرِ از تحت، شرط است مطلقا در صورتى كه واجب باشد با ناظر. و ساتر در هر دو قسم بايد ساترِ در جميع احوال مكلّف و مصلّى باشد از جميع جهات.و اگر اختياراً بايد ساتر، جامه و مانند آن باشد، مطلقِ رافع تكليفِ نفسى، محقِّق شرط نماز نيست؛ پس كلام متقدّم در ستر و اين كلام، در آنچه با او ستر مى شود، مخصوص است. و از اين جا معلوم مى شود كه اگر سوراخ جامه، محاذى عورت باشد و با دست جامه را جمع كند كه ساتر، جامه بشود، مانعى ندارد؛ و اگردست حايل از مشاهده باشد، باطل است بنا بر عدم جواز اختياراً؛ و همچنين اگر با دست غير مصلّى بپوشاند، مشكل است بر حسب آنچه كه گذشت.

انكشاف عمدى در نماز

و حكم انكشاف غير عمدى گذشت. و انكشاف عمدى در اثنا، موجب بطلان، از وقت انكشاف مى شود، نه از اوّل نماز، مگر آن كه از اوّل قاصدِ منافى بوده است.و چون ممنوعِ نفسى، تقديرى است و ممنوعِ صلاتى، فعلى است، نه عكس، يعنى بعضِ ممنوعِ صلاتى، ممنوع نفسى نيست، پس منع از انكشاف نزد خودِ مصلّى با مستوريّت از غير عرفاً، بى دليل است در صورتى كه تقدير نظرِ غير نشود به سبب ساترى كه جايز است تستّر به آن، نه از آن جهت كه وجه [ روى ]، ساتر غير و مانعِ غير از نظر است با آن كه اطلاق ندارد و گاهى نظر دو نفر ممكن است، بلكه از آن جهت كه ساتريّت عضوِ بدن، مسلّم نيست چنانچه گذشت.

نحوه جماعت عراة

جماعت براى «برهنه ها» مستحب است، و چون امن از ناظر نيست، فرادى و جماعتِ ايشان، نشسته خواهد بود.و گذشت آن كه با عدم امن، ايما مى نمايند در ركوع و سجود؛ لكن مناسبت، اقتضا مى نمايد كه امامِ مقدّم، فى الجمله ايما نمايد، و مأمومين كه در عرض هم در صف واحد باشند، ركوع و سجود ايشان مانعى نداشته باشد، به خلاف آن كه ازيد از صف واحد باشند كه اگر امام ايما مى نمايد، صف اول هم ايما مى نمايند. و ملحق بودن صورت نابينايىِ فى الجمله و تاريكى، به صورت اَمْن از ناظر و نماز قائم با ايما يا با ركوع و سجود به نحوى كه گذشت، بى وجه نيست.و امّا متعارف از اجتماع برهنه ها كه در آن امن نيست، پس امام متقدّم، ايما در حال جلوس براى ركوع و سجود مى نمايد و صف متأخّر از او، ركوع و سجود مى نمايند بنا بر احوط با رعايت عدم زيادتى تكشّف؛ و اگر صفِ ثانى باشد، ركوع و سجود، وظيفه آنهاست به نحو مذكور، و صف اول، مثل امام، ايما مى نمايند.

نماز عارى منفرد

و امّا «منفرد» پس گذشت كه با امن، قائماً نماز مى خواند و مخيّر است در ايما و ركوع و سجود، و احوط اختيار دوم است، و با عدم امن، جالساً نماز مى خواند و ايما مى نمايد براى ركوع و سجود با رعايت خصوصيّات موافقه با آنچه در جماعت ايشان ذكر شد.و مطلقا قايمِ از مرد و زنِ برهنه، دست بر عورت بگذارد در حال نماز و جالساً پاها را به هم متّصل نمايد، و به زمين در حال سجده متّصل شود، و [ اگر ] به اين صورت به جا آورد، موافق احتياط است، اگر چه اظهر، عدم وجوب هر چيزى است كه تأثير ندارد در ستر نمازى و در ستر نظرى در مثل مفروض كه امن از ناظر است.و گذشت آن كه احتياط براى مصلّىِ منفرد اگر آمن و قائم است، در ركوع و سجود است در مقابلِ ايما به سر، و اين احتياط براى آمِن، مطلقا ترك نشود؛ و همچنين ايما به سر براى سجود، پايين تر باشد از ايما براى ركوع.و اعتبار در امن و عدم آن، به ناظر محترم است، نه غير، حتى زوجه بنا بر اظهر.

حكم ركوع و سجود در صورت وجوب ايما

و در صورتى كه وظيفه معيّنه ايما است، ركوع و سجود مجزى نيست، و هيچ عذرى مسوّغ ترك ركن نيست، و همچنين اگر فريضه، ركوع و سجود است.و در صورت فرضِ ايما، اگر ركوع يا سجود كرد از روى نسيان، بعد ملتفت شد و ايما كرد، محتمل است صحّت نماز، بلكه خالى از وجه نيست، چون زيادتى سهويّه در مأمور به نيست؛ حتى در صورتى كه بعد از سجود ملتفت شد، پس ايما براى ركوع و سجود به جا آورد زيرا آنچه زياد شده اصلاً مأمورٌ به نبوده، نه آن كه زيادتى، در مأمورٌ به [ واقع ] شده، لكن احتياط در اعاده، ترك نشود، و همچنين اگر زيادتى در ايماى ركوع و سجود شد، احتياطاً اعاده نمايد. اگر بعد از ايما اوّل سجود، متذكر شد ترك ايماى ركوع را، ايما ركوع به جا مى آورد و بعد ايما سجود را؛ و اگر ايما سجود تكميل شده، احتياطاً ايماءها را به جا مى آورد با ترتيب و اعاده مى نمايد نماز را.

عدم امكان ستر بيش از يك عورت

اگر ساتر براى يكى از عورتينِ فقط، پيدا شد به نحو معيّن، واجب است ستر همان يكى، و همچنين بعض از يك عورتِ مخصوص؛ و اگر كافى براى يكى است بدون تعيين؛ پس اگر محذورى ندارد، در حال قيام، ستر قُبُل با آن بنمايد و در ركوع وسجود ستر دُبُر نمايد، و قُبُل را با ضمّ فخذين مستور سازد، و اگر ميسور نيست، مخيّر است.

نماز زن بدون پوشش يا ساتر

و امّا زن كه تمام بدنش عورت است، پس مناسب با احكام سابقه مرد اين است كه اگر ساترى براى عورتين دارد، لازم است مخصوص نمودن آنها به ساتر، و همچنين بعض عورتين؛ و اگر هيچ ساترى ندارد، به حكم عريان است [ كه ] با جلوس و ايما، نماز را انجام مى دهد اگر غير مأمونه است از ناظر؛ و اگر مأمونه است، با قيام و ايما، يا با ركوع و سجود انجام مى دهد به نحو مقدّم.و اگر آمن است از مطّلعِ محترم و براى عورتين ساتر دارد، آيا قائماً نماز مى خواند يا جالساً؟ احوط جلوس است و ركوع و سجود را انجام مى دهد؛ و اگر ساترِ يكى از فرجين را دارد، ممكن است ترجيح ستر دُبُر، مانند مرد، و قُبُل را با ضمّ فخذين ستر مى نمايد، مگر اين كه وظيفه اش قيام باشد كه در حالِ قيام نماز، ستر قُبُل و در حال جلوسِ نماز، ستر دُبُر مى نمايد و انجام ركوع و سجود مى نمايد. و در غير حال نماز چنانچه ضرورت قيام باشد يا در حال جلوس هر كدام احتياجش به ستر بيشتر است [ را مى پوشاند ]، و در صورت مساوات، تقديم قُبُل به ستر مى نمايد.

پوشش خنثى

و خنثاى مشكل، فرجين ـ يعنى علامت مرد و زن ـ را از باب احتياط مى پوشاند با عورت مشتركه بين مرد و زن؛ و همچنين ساير بدن را اختياراً على الاحوط در حال نماز مى پوشاند. و اگر ساتر ندارد مگر براى يكى، قُبل را در حال قيام نمازى و دُبر را در حال جلوس نمازى، مثل مرد، مقدّم مى دارد، و در غير حال نماز، احوجِ به ستر را مى پوشاند، و در صورت مساوات، قُبُل مقدّم است؛ لكن تقدّم قُبُل در اين صورت و در حال قيام نمازى به ستر، در صورتى است كه هر دو علامت را كافى باشد و گر نه تقديم سترِ دُبُر، مطلقا راجح است.و اگر ساتر، مخصوصِ قُبُل و كافىِ براى يكى از دو علامت است، پس با اَمن از ناظر، فرقى در حال نماز نيست هر كدام را خواست بپوشاند براى نماز؛ و اگر مأمون نيست، پس در حال نماز و غير آن، ملاحظه مماثل بودن ناظر محترم و غير مماثل بودن، راجح است؛ پس نزد مرد، آلت زن و نزدِ زن، آلت مرد را مى پوشاند، و اگر هر دو جمع شدند، مخيّر است.

ستر دختر نابالغ و كنيز

و «كنيز» و «دختر»، مشروط نيست صحّت نماز آنها به پوشانيدن سر، و فرقى بين اقسام كنيز نيست. و اظهر دخول گردن در اين جا، در سر است، پس واجب نيست ستر رقبه، و جايز است نماز «اَمه» و «صبيّه» در قميص.و در غير پوشيدنِ سر و گردن، حال اينها، حال آزاد و كبيره است در منع و در استثناى وجه و كفّين (و قدَمَين).و كشف سر در نماز، وجوب شرطى براى كنيز و دختر ندارد، بلكه استحباب ستر در مرتبه اى محتمل است، و كنيز مبعّض، داخل در مستثنى نيست.

رفع رقيّت در اثناى نماز

كنيزى كه در اثناى نماز، آزاد بشود اگر زمانى فاصله بين عتق و ستر نبود، قطعاً صحيح است؛ و اگر فاصله بود، واجب است ستر سر نمايد براى بقيه نماز با تمكّن از آن بدون منافى، و احتياطاً بعد از نماز در وسعت وقت اعاده نمايد، اگر چه اظهر صحّت و عدم وجوب اعاده است، و همچنين است اگر فاصله بين عتق و علم به آن بود بنا بر اظهر، و همچنين است صورت استمرار جهل به عتق تا آخر نماز بنا بر اظهر. و اگر جاهل به حكم بود و ترك كرد ستر را، اعاده مى نمايد بنا بر اظهر، و ملحق است به صورت ترك ستر عالماً عامداً.و اگر ستر سر، محتاج به فعل كثير و مبطل باشد، استيناف مى نمايد در صورت وسعت وقت براى نمازِ تمام با شرايط از وقت و ستر؛ و اگر وسعت نداشته باشد مگر براى يك ركعت با ستر در وقت، آيا قطع مى نمايد براى سترِ سر، يا مستمرّ مى شود براى وقت زايد بر يك ركعت، يا فرق است بين وجود ناظر محترم و عدمش؟ محل

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 73 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

فصل سوّم : مكان نمازگزار
شرايط مكان

س . كيفيّت مكان نمازگزار را بيان فرماييد.

ج . بدان كه جايز است نماز در هر مكانى كه خالى باشد از هر نجاستى كه تعدّى نمايد؛ و جايزالتصرّف باشد، چه مملوك باشد به سبب عين و منفعت هر دو، يا منفعتِ فقط به اجاره يا تحبيس يا وصيّت منفعت از براى شخص يا نحو اينها، و چه مأذون التصرّف باشد از براى نماز كننده، خواه به اذن عامّ باشد، يا به اذنِ نماز كردن، خواه به اذنِ صريح باشد يا غير آن، خواه مباح الاصل باشد ـ مثل زمين موات ـ يا غير آن، و چه شاهد حالِ مالك به تصرّف داشته باشد به رابطه اى كه در ميان مصلّى و مالك باشد از صداقت و غير آن كه منشأ رضاى مالك باشد.و معتبر است علم به هم رساند از شاهد حال؛ پس اگر علم به هم نرساند و مظنّه به هم رساند نمى تواند نماز بكند در ملك غير، لكن آن، در غير صحراها و باغاتى

1 . يا موضع سجود باشد اگر چه متعدّى نباشد.

2 . يعنى التزامى و فحوى.

3 . اظهر جواز است با اماره موجبه ظنّ؛ بلكه اظهر، جواز است با عدم علم و اماره موجبه ظنّ به كراهت مالك . و از اين باب است جواز در اراضى متّسعه و باغهاى بدون ديوار؛ و همچنين اگر نفْس نماز خواندن در شخصِ يك مكانى، موجب اضرار به مالك باشد، جايز نيست، چون خود اين عمل، حرام و كاشف از كراهت مالك است در هر جا باشد.است كه به حسب تعارف و عادت، مانع از داخل شدن نداشته باشد، مثل ديوار، كه نماز در آنها مادامى كه آثار راضى نبودن مالك نباشد، صحيح است.

س . آيا جايز است نماز در خانه پدر و مادر و فرزند و جدّ و جدّه و برادر و خواهر و عمّ و عمّه و خالو و خاله و صديق بدون اذن ايشان يا نه؟

ج . جايز نيست بنا بر اقوى، و حال آنها با ساير مردم، مساوى مى باشد.

س . هرگاه عمداً در حال اختيار، در ملك غصبى نماز كند، صحيح است يا نه؟

ج . باطل است هر چند نماز مستحبّى باشد، يا خود، غاصب نباشد.

س . اگر از روى جهل يا نسيان در ملك غصبى نماز كند، چه صورت دارد؟

ج . نماز صحيح است، مگر در صورت جهل به حكم از روى تقصير؛ و اگر عرفاً اجرت دارد، ضامن است.

س . هرگاه به غير حق، كسى را در ملك غصبى حبس كرده اند، يا آن كه به جهت نفْس محترمه خود يا ديگران، گرفتار شده به رفتن در مكان مغصوب، پس در آن جا نماز كرد، [ آيا [نمازش صحيح است يا نه؟

ج . اگر چاره بيرون رفتن از مكان غصبى ندارد، نماز در آن جا صحيح است.
1 . با عدم تمشّى قربت مطلقا، و در غير اين صورت بنا بر احوط.

2 . با عدم تمشّى قربت، و اگر متمشّى شد بنا بر احوط. و اظهر لحوق ناسى حكم، به ناسى و جاهل به موضوع غصب است در حكم به صحّت.

3 . مطلقا در صور متقدّمه اگر نفْس نماز، اجرت زايد بر كون دارد، والاّ همان اجرت كون در مغصوب ، مضمون است.

4 . با اقتصار به امور عاديّه، كه نوعاً مشترك بين حال نماز و غير آن است در تصرفات براى نماز. و اظهر اعتبار به عدم امكان خروج است، نه به آن كه حبسِ به باطل باشد، يا به حقّى كه محبوس، عاجز از اداى آن باشد در صحّت نماز مختار.و فرقى در تحريم و بطلان به نحو مذكور، بين غصب عين و منفعت و متعلّق حق مالى ـ مثل «حق تحجير» و «حق رهن» و «وصيّت به ثلث» ـ نيست، و در مشتركات مثل مساجد با مقارنت غصب با نماز تأمّل است .

حكم «نافله» و «جمعه» در مكان مغصوب

و اظهر جواز جريان حكم غصب است در «نافله» اگر ماشياً به جا آورده شود، زيرا قيام صلاتى محفوظ است در حال مشى، و همچنين استقرار، متّحد است، يا متوقّف است بر كونِ در مغصوب براى راكب، به خلاف نافله در حال خروج با ايما كه ـ بنا بر اظهر ـ مساوى است با فريضه اى كه در وقت آن ضيق است كه در حال خروج با ايما به جا آورده مى شود. و جايز نيست [ نماز ] جمعه در مكان غصبى براى مأموم، اگر چه متوقّف باشد بر او، كمال عدد، و در اين صورت بر امام جايز نيست اگر چه محلّ او مغصوب نباشد.

زمين مجهول المالك

و زمين مجهول المالك در محصور بدون اذن محصورين با امكان، جايز نيست نماز در آن؛ و با عدم امكان وصول به آنها ـ مثل غير محصور ـ مربوط به حاكم شرع است، و بدون اذن او جايز نيست نماز و تصرّفات ديگر در آن و در مشترك بدون اذن همه شركا.

سقف و خيمه و ديوار غصبى

و اظهر صحّت نماز است در زير سقف و خيمه مغصوب بنا بر عدم صحّت در مكان غصبى، و همچنين در خانه اى كه فقط ديوارهاى آن مغصوب است.

وجوب نماز در حال خروج از زمين غصبى درضيق وقت

و اظهر وجوب نماز در حال خروج است در ضيق وقت به نحوى كه از نماز خواندن، مكث زايد بر خروجِ مقدور، لازم نيايد در اَجزا و شرايط آن، و عدم جواز نماز مختار به سبب ضيق وقت مقتضاى تكليف معلوم است.

رجوع مالك از اذن، در اثناى نماز

و اگر داخل شد با اذن در كون، در ملكِ غير و مشغول نماز شد و در اثنا، مالك رجوع از اذن كرد و امر به خروج كرد، پس اگر كشف شد خطأ نمازگزار در حصول اذن در مكث نمازى، اظهر عدم وجوب اتمام است به نحو عمل مختار و احوط اتمام نماز در حال خروج و اعاده است در سعه وقت، و اكتفا به همان است در ضيق وقت.و اگر بَدائى براى مالك حاصل شد و رجوع در اثنا كرد، پس اگر سببِ حادثى نباشد، اظهر وجوب اتمام است به اقلّ واجبات بر مختار، زيرا منع مالك ، عقلايى نيست با حجّت بر اذن در مكث صلاتى، خصوصاً اگر مأذون، خصوص نماز باشد؛ و اگر سببِ حادث، غير مترقّب باشد ـ مانند حدوث سبب ضرر مالى، يا بالاتر، يا تبادل علم و جهل به موضوع براى مالك يا احتمال آن ـ پس احوط نماز در حال خروج و اعاده در سعه [ وقت ]، و اكتفا در ضيق وقت است. و در صورت اشتغال به نماز در حال خروج، ملاحظه اقصر طرق و اتمام به نحو عمل مختار در خارج بنمايد؛ و اين تفصيل در رجوع در اثنا، در صورتى است كه اتمامِ عملِ مختار، با خروج، ممكن نباشد، پس اگر مسافتِ كمى است و خروج مقدور است و مبطل نيست، بايد خارج شده و در خارج اتمام نمايد با سعه وقت.

رجاى زوال عذر

احوط تأخير نماز است تا آخر وقت براى «محبوس» و «مضطرّ» و «صاحبان اعذار» كه اميد تمكّن و ارتفاع عذر تا آخر وقت دارند.

مأذون خاص و عامّ و حكم مكره و خائف

اذن در نماز كه مصحّح است، مطلق است از اذن عامّ يا خاصّ، براى غاصب، يا غير، يا اعمّ. مُكرَه و خائفِ تلف نفس به سبب خروج از ملك غير، به حكم محبوس است.

عدم فرق بين غصب فضا و مقرّ

فرقى در حكم غصب و نماز، بين غصب فضا فقط، مثل جناح مباح در ملك غير، يا مقرّ فقط، مثل فرش مغصوب روى زمين مباح، يا اجتماع هر دو ـ مثل نماز غاصب در خانه مغصوب ـ نيست.

تقدّم يا محاذات مرد با زن در نماز

اظهر كراهت نماز مرد و زن، با محاذات يا تقدّم زن است، بدون حايل يا بُعْدى كه اقلّ آن مقدار «شبر» است، و اكثر آن «ده ذراع» است؛ و با اينها، كراهت، تخفيف يا رفع مى شود؛ و فرقى در اين حكم، بين محارم و غير آنها و زوجين و غير ايشان نيست.و اعتبار، به صحّت نماز است از جهات ديگر، پس بطلان آن اگر چه بعد منكشف شود، ضرر به صحّت نماز صحيح از ساير جهات نمى رساند با تحقّق قربت. و همچنين اگر مبطل، قبل از فراغ، حادث شد، اظهر عدم بطلان نماز ديگرى است به سبب محاذات با تحقّق نيّت. و اخبار به بطلان نماز، مسموع است بنا بر اقوى، پس نماز ديگرى صحيح است.و امّا صحّت نماز پس محتاج به اخبار نيست در صورتى كه محتمل، صحّت فعليّه باشد، نه صحّت از جهت، وگرنه خالى از تأمّل و احتياط نيست؛ بلى اخبار به صحّت از ساير جهات ايضاً، ظاهراً مسموع است، چون راجع به اِخبار از بطلان فعلى است، لكن اصل حكم ـ چنانچه مذكور شد ـ بطلان نيست، بلكه كراهت است و چون رجوع براى ترك اعاده است در صورت اخبار به بطلان فعلى يا مستلزم آن، پس اعاده، احتياط است و استعلام، واجب نيست مگر براى مُريد ترك اعاده.و مانعيّت محاذات ـ بر تقدير قول به آن ـ مربوط به واقع محاذات است نه به محاذات معلومه؛ پس بعد از نماز اگر علم به محاذات ممنوعه، حاصل شد، مؤثّر خواهد بود.اظهر اختصاص بطلان ـ بر تقدير قول به آن ـ به نماز مقارن يا متأخّر است، پس نماز سابق صحيح است، و اطلاق بعض روايات مانعه، ضعيف است، خصوصاً با ملاحظه عسر اجتناب از اين كيفيت؛ زائداً بر عسر اجتناب از اصلِ محاذات و سبق زن، چنانچه ظاهر است.

نحوه رفع كراهت در محاذات يا تقدّم

و اين حكم ـ كه بطلان يا كراهت است ـ مرتفع مى شود با «ساتر» در جميع احوال نماز، بين مرد و زن در حال نماز، و در حاجزِ غيرِ ساتر، تأمل است. و همچنين مرتفع مى شود به اين كه مابين الموقفين «ده ذراع» باشد اگر چه احوط مراعات «ده ذراع» در مسافت واقعه بين آن دو در حال سجود ايضاً.و ابتداى ارتفاع حكم ـ بنا بر آن كه كراهت باشد چنانچه مختار است ـ مقدار «شبر» است. و اظهر با فوقيّت و تحتيّت به نحوى كه محاذات و تقدّم صادق نباشد، مثل اين كه از حدِّ سرِ ديگرى بالاتر است، سقوط حكم است از بطلان و كراهت.و در صورت صدق، آيا اعتبار در «ده ذراع» و كمتر، به ضلع مثلّث بين موقفين است، يا آن كه وحدتِ مكان، معتبر و متبادر است و صادق نيست مگر با تساوى موقفين، يا انحدار ملحق به آن با قدر «شِبر» مثلاً؟ اظهر انتفا و ضعف احتمال ديگر است، و احوط اوّل است.و اظهر كفايت فصل بين موقفين به مقدار «شِبر» در محاذات و تقدّم، و چنانچه گذشت اوّل مرتبه تخفيف كراهت، «شبر» است يا تقدّم به سينه كه در صحيح «زراره» است.

آن جا كه تباعد ممكن نيست

و در موضعى كه تباعد، به هيچ وجه ممكن نباشد، مختلف نماز مى خوانند در سعه وقت، و اَوْلى اينست كه مرد مقدّماً نماز بخواند، و بعد از فراغ، زن شروع كند؛ و در ضيق وقت و عدم امكان تقديم و تأخير و عدم امكان خروج، اظهر تسويغ ضرورت است نماز هر دو را با هم، اگر چه قائل به حرمت و بطلان در حال اختيار باشيم.

حكم تقدّم يامحاذات در غير بالغ و خنثى

احوط جريان حكم مذكور ـ از بطلان يا كراهت ـ است در نماز مرد، اگر مقدّم باشد بر او صبيّه يا محاذى او باشد، و در نماز زن اگر مقدّم بشود بر صبىّ يا محاذى او باشد، بلكه احوط رعايت اين شرط است، مانند ساير شروط نماز در نمازهاى غير بالغها با همديگر در يك مكان، مانند نمازهاى مستحبّى مردها با زنها.و خنثى اثرى ندارد نماز او در نماز مردها و زنها و در نماز خنثاى ديگر، مگر در صورت علم تفصيلى، مثل نماز خنثى مقدّماً بر مرد و محاذياً با زن.

پاك بودن محل سجده

معتبر است طهارت موضع «جبهه» در حال سجود نماز، از نجاست، اگر چه حكميّه و غير متعدّيه باشد، نه در ساير مساجد سبعه و مكان مصلّى، مگر آن كه نجاست، متعدّى باشد به بدن يا جامه نمازگزار كه لازم است اجتناب از آن. و چون مرجع اعتبارِ عدمِ نجاست متعدّيه، به مانعيّتِ نجاست در محلّ تعديه است، پس فرق بين نجاست معفوّه و غير آن، و بين ملبوس كه از ماتتمّ الصلاة فيه و غير آن، و بين ملبوس و محمول (بنا بر مغايرت در حكم)، ثابت است.

اختصاص نجاست معفوّ به غير محل سجود

در محلّ جبهه كه مماسّ «جبهه» است، نجاست متعدّيه و غير متعدّيه، ممنوع است، و معفوّ نيست آنچه معفوّ است در جامه و بدن. و مغصوبِ از موضع جبهه، حكم مغصوب از مكان نمازگزار را دارد.

تكبير گفتن باعلم به نجاست متعدّيه

اگر تكبير گفت در موضع نجس كه در حال سجود، نجاستش متعدّى است با قصد عدم انتقال، نمازش باطل مى شود؛ و اگر به قصد انتقال گفت يا قصدى نداشت و قربت متمشّى شد، پس اگر منتقل شد، نمازش صحيح، و اگر منتقل نشد تا آن كه تعدّى غير مغتفر كرد، نمازش باطل است.و اگر در جبهه يا موضعش، نجاستِ غير متعدّيه و غيرِ مستوعبه باشد و باقى باشد مقدار كافى براى سجود با طهارت و آنچه در جبهه از نجاست است معفوّ باشد، نماز صحيح است.

عدم امكان تطهير در اثنا يا ضيق وقت

اگر در محلّ سجده، نجاست باشد ـ متعدّيه يا غير آن ـ و ممكن باشد تطهير در اثنا يا تبديل بدون فصل طويل يا فعلِ كثيرِ ماحىِ مبطل، انجام مى دهد و اتمام مى نمايد؛ وگرنه با نبودن زمينِ پاك، در سعه وقت، قطع مى نمايد براى تحصيل آن؛ و اگر ضيقِ وقت است، يا تحصيل آن، ميسورِ در وقت نمى شود براى يك ركعت در وقت باطهارت آنچه بايد طاهر باشد به نحوى كه دوران بين وقت در تمام نماز و نجاست موضع در تمام باشد، اتمام مى نمايد به نحوى كه در محلّ سجود ذكر مى شود، «إن شاءاللّه تعالى».

نماز در كنار قبور معصومينـ عليهم السلام ـ

اظهر كراهت تقدّم در حال نماز و مساوات با قبر «ائمه معصومينـ عليهم السلام ـ» و آن كه به حكم ايشان است با [ فرض ] عدم مخالفت با احترامِ واجب است، و احوط اجتناب است مطلقا، خصوصاً در تقدّم.و فرقى در عدم جواز و كراهت و ندب، بين فريضه و نافله زيارت و غير آن نيست، مگر در آنچه معيّن است از نمازهاى زيارت در مواضع مخصوصه از روضه هاى مقدّسه.و وجود صندوق و شبّاك و ضريح مقدّس و سَتْر، مانع از اين حكم نمى شود، زيرا كه روايات مشتمله بر اين حكم، در زمان ثبوت اين قسم حايل كه اقلّ آن صندوق شريف است، صادر شده است.

چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است

مسأله : جايز نيست سجود در نماز، مگر بر زمين و آنچه از زمين روييده شده باشد، غير مأكول و ملبوس، و از صدقِ زمين، خارج نباشد، مانند «معادن» به تفصيلى كه خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى؛ پس بر چيزى كه زمين نباشد ـ مانند پوست و پشم و مو و كُرك ـ جايز نيست، و همچنين بر معادن مثل طلا و نقره و عقيق و نمك و قير.و جايز است ـ بنا بر اظهر ـ سجود بر خزف (سفال) و آجر و نوره و گچ بعد از احتراق و قبل از آن، و همچنين تيمّم به آنها اختياراً؛ پس طاهر نمى شود به طبخ بنا بر اظهر، اگر چه احوط، منع سجود و تيمّم است اختياراً؛ و اظهر و احوط بقاى نجاست است به حسب استصحاب كه مسوّغِ تيمّم و سجود است.و جايز است تيمّم و سجود بر ريگ (رمل)، به خلاف شيشه كه اظهر طهارت و عدم جواز تيمّم و سجود است بر آن، و همچنين مرمر اصيل، و خاكستر از نباتات، طاهر و سجود و تيمّم با آنها جايز نيست بنابر اظهر، به خلاف آنچه از سوزاندن زمين حاصل شود كه اظهر بقاى نجاست و جواز تيمّم و سجود است بر آن، و اظهر عدم جواز سجود و تيمّم با زغال» است، و اظهر طهارت «چوب» متنجّس منقلب به «زغال» است. و بر «قير» جايز نيست بنا بر اظهر در حال اختيار سجود و تيمّم؛ و آنچه اختياراً و بدون ترتيب تيمّم به آن جايز است از زمين، سجود بر آن جايز است اختياراً و به عكس، و در سجود به «گل ارمنى» و «سنگ آسياب»، تأمّل است.
عدم جواز سجود بر روييدنى مأكول

و بر آنچه روييده شده باشد از زمين و مأكول انسان باشد بر حسب عادت، سجود جايز نيست، مانند نان و ميوه ها و سبزيهاى مأكول؛ و در مأكول، شأنيّت كافى است، اگر چه فعليّت، متوقّف به علاجى ـ مثل طبخ ـ باشد؛ پس بر «گندم» و «جو» قبل از طبخ، و نخاله آنها كه در ضمن، خورده مى شوند و «ميوه» كه خورده مى شود اگر چه قبل از كمال رسيدن باشد و «پوست ميوه ها» و «خرما» و طلع آن كه بار «شكوفه خرما» است و خورده مى شود (به خلاف هسته آنها) و بر مأكولى كه داخل آنهاست، سجده جايز نيست. و «پوست برنج» و «خربزه» و «بطّيخ» و «هندوانه» و «انار» حتّى در حال اتّصال، مانعى ندارد. و در اختلاف امكنه در مأكولات، احوط اجتناب از مأكول در غير محيط مصلّى است در سجود، به خلاف آن كه مأكولِ در زمانهايى، غيرِ مأكول در زمانهاى بعد بشود، يا به عكس، كه هر زمانى حكم جداگانه دارد.«و مأكولات حيوانات» ممنوع نيست، و ادويه از مأكولات نيستند، مگر آنچه را كه در حال سلامت، فى الجمله خورده مى شود، و همچنين «تنباك» و نحو آن، به خلاف «قهوه» و «چايى» و نحو اينها.

عدم جواز سجود بر روييدنى ملبوس

و همچنين ملبوس از روييده شده ها، سجود بر آن صحيح نيست، مانند «پنبه» و «كتان» و «كَنَف» كه از آن، لباس اتّخاذ مى شود، و فرقى بين ماقبل غزل و نسج و بعد آنها نيست، چون ملبوسِ شأنى، ممنوع است مثل مأكول، و مانعى در «پوست پنبه» و نحو آن نيست، و همچنين «اوراق درختها» و «بشقاب چوبى» و «بادبزن» و «بوريا» و «حصير».و اگر معتاد شد پوششِ از بعض نباتات كه سابقاً معتاد نبوده، ظاهراً جايز نيست در زمان اعتياد، سجود بر آن، چنانچه در مأكول گذشت؛ و اگر مخلوط شده ممنوع با غير، پس اگر جايز، به قدر كافى براى گذاشتن جبهه باشد، مانعى ندارد.

سجود بر كاغذ

و در سجود بر كاغذ اگر محتمل باشد كه معمول است از چيزهايى كه سجود بر آنها صحيح نيست، تأمّل است، منشأ آن، معلوم نبودن اجزاى اصل كاغذِ متعارف در عصر امامين صادقَين ـ عليهماالسلام ـ است.و مكروه است [ سجده ] بر كاغذى كه سجود بر آن صحيح است اگر كتابتى دارد اگر جز رنگ نباشد يا آن كه جِرم آن از چيزهايى باشد كه سجود بر آن صحيح است. و در كراهتِ مشتملِ بر مقدار كافى از غير مكتوب و براى نابينا و در تاريكى، تأمّل است.

سجود بر گِل

سجود بر گِل با حصول تمكّن و استقرار بر زمين، مانعى ندارد؛ پس اگر در ابتدا، استقرار نداشت و بالاخره مستقرّ شد، حاصل مى شود سجود واجب؛ و مثل اين است اگر در سجده اُولى، جبهه، متلطّخ به «گِل» شد، ازاله براى سجده دوّم لازم است يا نه ؟ كافى است استقرار در سجده دوم بنا بر اظهر اگر چه احوط ازاله است، بلكه احوط در سجود اوّل، مقارنتِ وضع جبهه بر «گِل» با تمكّن و استقرار است.و اگر نباشد براى سجود جز «گِل» و تمكّن حاصل نشود در آن حال براى سجود، ركوع را به جا آورد با امكان و براى سجود، ايما مى نمايد با سر، پس ركوع، اخفض از سجود مى شود، و اظهر جواز انحنا است تا وضع جبهه، بلكه با وضع جبهه اگر از تلطّخ مأمون است؛ و وجوب ندارد اشاره در حال قيام، بلكه احوط انحناى مذكور است، و با آن، سجود، اخفض از ركوع مى شود.

سجود در آب

و اگر در آب است ـ مثلاً ـ و از ركوع هم متمكّن نيست، براى هر دو، اكتفا به اشاره مى نمايد با سر و سجود، پايين تر از ركوع انجام داده مى شود؛ و به هر تقدير، در حال ركوع و سجود اضطرارى مثل اختيارى، از حركت خوددارى مى نمايد در حال ذكر؛ و تشهد بايد با امكان و عدم حرج، در حال جلوس باشد.

افضليّت تربت حضرت سيّدالشهدا ـ عليه السلام ـ

و افضل در سه چيزى كه سجود در آنها اختياراً صحيح است ـ كه زمين و نبات و كاغذ باشد ـ زمين است و افضل در زمين «خاك و گِل قبر سيّدالشّهدا ـ سلام اللّه عليه وعليهم ـ است.

سجده در فرض فقدان شى ء جايز

و در صورت نبودن چيزى كه بر آن سجود اختياراًجايز باشد، يا آن كه خوف ضرر در زمين و مثل آن باشد از گرما يا سرما، سجده مى كند بر جامه خود، و احوط در اين صورت، تقديم «قُطن» و «كتان» است بر مثل «پشم» و «مو» با امكان؛ و اگر ممكن نشد سجود بر جامه، سجود بر پشت دست مى كند با امكان، و اگر ممكن نباشد، انحنا تا وضع جبهه مى نمايد، يا ايما با سر مى نمايد به نحوى كه گذشت در كسى كه در آب يا گِل هست و نمى تواند خارج شود، مگر آن كه متمكّن از سجود بر معادن و نحو آن باشد كه اظهر تقدّم آن است بر ايما و انحنا فقط.

و اگر در اثناى نماز، فقدان حاصل شد، در سعه وقت، قطع مى نمايد براى تحصيل چيزى كه صحيح است سجود بر آن، و در ضيق وقت ـ چنانكه مذكور شد ـ بر جامه، پس از آن پشت دست، پس از آن بر معادن، سجود مى نمايد.

علم اجمالى به نجاست در موضع سجود

و اگر نجاست موضع جبهه، مشتبه باشد به شبهه محصوره، واجب است اجتناب با امكان اگر چه متعدّى نباشد؛ و اگر غيرمحصوره است كه عسر و حرج در اجتناب باشد، واجب نيست.

جهل يا نسيان نجاست موضع سجود

و اگر ناسى يا جاهل به نجاست محلّ جبهه بود و قربت متمّشى شد، اعاده ندارد مثل مغصوب اگر بعد از نماز ملتفت بشود، و همچنين در نماز بعد از محلّ سهوى. و همچنين قبل از آن اگر در دو سجده باشد كه تدارك آن، منحصر به اعاده نماز است. و اگر در يك سجده اتفاق بيفتد و بعد از آن، قبل از تجاوز محلّ ملتفت بشود، پس چون مشكوك است شرطيّت طهارت در غير حال عمل و مقتضاى حديث «رفع» عدم شرطيّتِ غيرِ معلوم است، حكم به صحّت مى شود؛ و در اثنا، با تمكّن، كشيده مى شود «جبهه» به سوى طاهر به مقدار كافى؛ و همچنين [ است [اگر اتفاق افتاد جهل و التفات در اثنا و مابعد هر كدام در هر دو سجده.

انحصار موضع سجود در نجس

و اگر منحصر شد محلّ جبهه، در نجس، سقوط شرطيّت خالى از وجه نيست. و اگر مردّد شد بين نجس و ثوب طاهر ـ مثلاً ـ تخيير خالى از وجه نيست. و احتياط در جميع موارد عذر، تأخير نماز است تا آخر وقت با رجاى زوال عذر. و اشكالات مذكوره در صورت عدم بقاى مقدار كافى بدون مانع براى محلّ وضع جبهه است، وگرنه اكتفا به همان مى شود، والحمد للّه تعالى.

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 73 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

فصل دوّم : احكام قبله

ماهيت قبله و كيفيت استقبال

س . ماهيّت «قبله» و كيفيّت استقبال را بيان فرماييد.

ج . بدان كه: «قبله» مكانى است كه «خانه كعبه» در آن واقع است و محاذى آن تا به آسمان و همچنين تا به آخر زمين، قبله است؛ و «حجر اسماعيل» داخل قبله نيست هر چند در «طواف گاه» داخل است.و واجب است بر نمازگزار، توجّه به عين «كعبه»؛ و در حقِّ بعيد، جهت، كافى است.
1 . با تشخيص جهت با علايم مقرّره.

نحوه اماريّت مسجد و حرم براى عين كعبه

و امّا مسجد براى اهل حرم و حرم براى خارج از آن، پس اظهر اماريّت آنها است براى غير متمكن از مشاهده عين كعبه كه با تشخيص مبدأ و منتهاى مسجد، كعبه را تشخيص مى دهد در وسط موضع مسجد. و خارج از حرم، كعبه را كه محفوف به مسجد است، تشخيص مى دهد در وسط تقريبى آن مقدار. و در هر اماره اى، طلبِ اقربِ خطوط به صاحب علامت، لازم است، پس مطابق است با جهت براى [ شخصِ ] بعيد؛ پس از آن حدّى كه استقبالِ عين حرم با علامت قرار دادن آن براى بعيد، ممكن نيست، نوبت به علامت ديگرى كه فايده اش بيش است كه «جهتِ عين كعبه» است مى رسد تا به حدّى كه صف مستطيل مستقيماً به نحوى كه از سعه حرم هم اَطول است، جايز است بدون انحراف، چنانچه از ملاحظه دواير متداخله معلوم مى شود؛ پس صف مستطيل مستقيماً، براى بعيد، جايز است با رعايت علامت اگر چه از مساحت حرم،ازيد باشد.و در «مكّه» جايز نيست، در مقدار متجاوز از محاذات كعبه اگر چه محاذى مسجد باشد به مقتضاى اماريّت مذكوره. و متصوّر است صف مستطيل مستقيم در مكّه ازيد از مساحت مسجد با رعايت محاذات عرفيّه كعبه در خط موقف خودشان كه تشكيل دايره اى اوسع از دايره اى كه خطّ مسجد در آن است مى دهد.و مؤيّد آنچه ذكر شد، محكىّ از «ذكرى» است كه به ازدياد بُعد، ازدياد محاذات مى شود؛ شاهدش اين كه اگر در دايره قريبه صغيره صد نفر در خطّ مستطيل مستقيم باشند، در دايره كبيره بعيده، هزار نفر در صف مستقيم مستطيل اقامت جماعت مى نمايند؛ و اين مقتضاى جمع بين «ادلّه عين» و «ادلّه مسجد و حرم» است كه ملتزم به اماريّت اين دو باشيم براى عين با رعايت شرط اماريّت اوسع از اماره ديگرى بر آن تا زمان امكانِ اين اماره و ملتزم به اماريّت اماره ديگرى از علايم مقررّه براى بعيد بشويم در صورت عدم امكان آن. و فرقى بين دو اماره عرضيّه در صورت وجود هر دو نيست. و آنچه مذكور شد از اماريّت مسجد و حرم براى عين كعبه، ظاهرِ محكىّ از «مقنعه» است.و بعيد نيست كه باعث تعبير به قبله بودنِ حرم نه اماره بودن، در نصوص و فتاوى، اين باشد كه [ شخصِ ] بعيد، به علامت ها تعيين درجه حرم تقريباً مى نمايد نه عين كعبه. و تفاوت ابعاض حرم، تأثيرش در تفاوت توجّه [ شخصِ [بعيدِ مستقبل، قطعاً مغتفر است، زيرا زيادت آن بر مقدار عرض اِصبع، معلوم نيست و محافظت بر آن، خلاف سيره و موجب عسر اكيد است.

اظهر عدم محكوميّت حجر اسماعيل ـ كلاًّ يا بعضاً ـ به حكم كعبه است در غير طواف.و اظهر صدق استقبال است براى مُشاهِد كعبه به مقابله وجه، اگر چه با بعضى از اطراف كعبه باشد؛ و همچنين متّحد با مشاهد در موقف. و در خروج وجه تماماً، تامّل است و در [ شخصِ ] بعيد كه به حكم مشاهِد نيست، اين مداقّه، بى ثمر است با رعايت علايم معتبره.

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 73 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

فصل اوّل : احكام وقت
س . اوقات نماز را بيان فرماييد.

ج . اوقات نماز بر چهار قسم است:

اوّل: وقت مختصّ.

دوّم: وقت فضيلت.

سوّم: وقت مشترك.

چهارم: وقت اِجزايى.

وقت مختص و مشترك در نمازهاى يوميه

و وقت مختص از براى هر نماز، آن مقدارى است كه ممكن باشد ـ به حسب حال شخص ـ تحصيل شرايط در آن وقت و اداى آن نماز در آن؛ و اگر از پيش، واجد شرايط باشد، [ وقت مختص ] همان مقدارِ اداى نماز است [ و ] بس.اما آن كه وقت مختص به ظهر است، مقدار اداى ظهر از اوّل ظهر است؛ و آن كه مختصِّ به عصر است، مقدار اداى عصر از آخر وقت عصر است. و آن كه مختص به مغرب است، به قدر زمانى است كه بتوان نماز مغرب را در آن به جا آورد؛ و آن كه مختصّ به عشا است، مقدار اداى چهار ركعت از آخر نيمه شب است و ما بين اينها وقت مشترك است.
1 . يعنى نيمه اول، لكن احتياط، رعايت آخر شب است براى وقت اضطرارى عشائين؛ پس اگر به مقدار پنج ركعت باقى است هر دو نماز را به قصد مافى الذمه به جا آورد؛ و اگر كمتر از اين مقدار را ادراك نمايد اگر چه وقت يك ركعت باشد، نماز عشا را به قصد امر فعلى احتمالى به جا آورد و بعد از آن احتياطاً عشا را بعد از قضا مغرب قضا نمايد.و اظهر عدم جواز تاخير عشائين از نصف اول شب و عدم جواز تأخير مغرب از مقدار قبل از انجام عشا قبل از نيمه شب است. و احوط در صورت تأخير عشائين از نصف اول، عدم تأخير از نصف دوم شب است، بلكه به قصد مافى الذمه، هر دو را به جا آورد و در آخرِ نيمه دوم، معامله اختصاص عشا است، چنانچه گذشت. اظهر در اول وقت عشا، بعد از وقتِ اختصاصِ مغرب است نه بعد [ از ] سقوط شفق مغربى، چنانچه مصرّحٌ به در موثّق در جماعت رسول اللّه ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ و موثّق ديگر در جمع بين عشائين در حضر، قبل از سقوط شفق و دو موثق ديگر در نماز عشا، قبل از سقوط شفق است بر طبق مشهور.

وقت نافله ظهر و عصر

ابتداى وقت نافله ظهر، اول زوال است؛ و جواز تقديم بر آن مطلقا و خصوصاً خائف فوت در وقت، خالى از وجه نيست؛ اگر چه احتياط آن است كه در صورت تقديم بر وقت كه افضل محافظت بر وقت است و در صورت تأخير از فريضه حتى در نافله عصر، به رجاى مطلوبيّت فعليّه به جا آورد و قصد اداى در وقت مفضول در اوّلى، و قصد ادا يا قضا در دومى كه نافله عصر است، ننمايد اگر چه از وقت نافله عصر كه معيَّن است، گذشته باشد.و انتهاى وقتِ نافله ظهر، دو قدم است؛ كه يك ذراع و دو سُبعِ شاخص است و مرتبه دانيه فضيلت، مثل شاخص است؛ و انتهاى فضيلت نافله عصر، بعد از فعل ظهر تا چهار قدم كه چهار سُبع شاخص است [ مى باشد ]. و مرتبه بعد از آن، تا دو مثلِ شاخص است.

وقت فضيلت

و از اين جا معلوم مى شود وقت فضيلتِ هر يك از ظهر و عصر كه به ملاحظه نافله آنها است، يا به ملاحظه مصلحت تسهيل و تخفيف مطلق و ابراد در صَيف. و الحاق غير به آن به طورى كه در تمام اين وقتِ معيّن، هر وقت فريضه را با نافله اش به جا آورد، حايز فضيلت وقت شده است بنا بر اظهر، نه آن كه وقت فضيلت، آخر ذراع يا مثل مطلقا به استثناى مقدار فعل ظهر در آخر [ باشد ]، به طورى كه براى فضيلت بايد منتظر آخر ذراع يا مثل باشد، كه بعد از ذراع يا مثل، ايقاع ظهر كند، يا وقتى ايقاع كند كه به فراغ ظهر، ذراع يا مثل، منتهى شود؛ و در اين جا اظهر اوّل است، چنانچه مستفاد است از اختلاف نزول جبرئيلـ عليه السلام ـ در دو روز براى يك نماز، يا بيان وقتيّت ما بين اين دو وقت، يعنى براى فضيلت، نه اِجزاى فقط، بلكه جمع بين نصوص ذراع و مثل، نافى انتظار است براى ادراك فضيلت ظهر.

اظهر اين است كه بعد از ذراع و ذراعين، راجح، بَدء به فريضه و تأخير نافله است؛ و قبل ازاين حدّ، برعكس است.

و اگر از نوافل ظهر، قبل از گذشتن وقت فضيلت، ركعتى خوانده باشد، بعد مقدار قدمين گذشت، مى تواند اتمام كند تمام نوافل ظهر را، وگر نه ابتدا به فريضه ظهر مى نمايد و تأخير مى نمايد نوافل ظهر را.و هم چنان كه، نوافل ظهر و عصر را قبل از چهار قدم، مى تواند به جا آورد؛ و اگر به جا نياورد تا گذشتن چهار قدم، ابتداى به فريضه عصر مى نمايد.

و اگر ركعتى از نوافل را به جا آورده، مى تواند اتمام نوافل نمايد، بعد فريضه عصر را به جا آورد و با مجموع نوافل كه جايزاست ايقاع آنها در وقتى معامله يك نماز نمايد.

و احوط اقتصار در اكمال نوافل ظهر، به رعايت مُضىّ نصف قدمِ فقط است و در اكمال نوافل عصر، رعايت يك قدم در وقت فضيلت عصر است با رعايت تخفيف به نخواندن سوره و قنوت و نحو اينها.و همچنين است احتياط در اعتبار به ادراك يك ركعت تامّ از نوافل، نه اقلّ از يك ركعت. و اعتبار در مثل و مثلين، مماثلتِ زيادتى سايه شاخص، با شاخص است، نه با باقيمانده در حال نقصان، كه متّحد است با قدمين و ذراع و دو سُبع شاخص بنا بر اظهر.و مزاحمت مذكوره در غير روز جمعه با نماز جمعه، يا مطلقا، ثابت است؛ و در صورت تقديم فريضه براى عذرى مثل سهو و اعتقاد و ضيق، [ آيا ] وقت نافله باقى است، يا مثل صورت عدم عذر است؟ احوط عدم نيّت غير قربت است تا وقت فضيلت عصر و نوافلش نگذشته باشد.

ادا بودن نوافل و رواتب، در تمام روز

آيا نوافل و رواتب موقّته، در تمام روز ادا است و اوقات، حدودِ افضليّت آنهاست مطلقا، يا نه مطلقا مگر قضا بعد از وقت، يا تفصيل است بين علم يا خوفِ فوت در وقت كه تقديم مى شود به خلاف عدم عذر؟ اقوى اول است و احوط دوم و پس از آن سوّم.

تقديم و تاخير فريضه و نافله بر يكديگر

و اما نافله جمعه، پس جايز است تقديم آن بر زوال؛ و محلّ خلاف، نافله غير جمعه است، و بعد از مرتبه دانيه وقتِ نافله هر كدام، راجح ابتداى به فريضه است و و تأخير نافله آن به قصد قربت، چنانچه گذشت.مرجع رجحان مذكور، اولويت فريضه به اين وقت است، نه قضا بودن نافله؛ پس اگر به جا آورده شود نافله در همان وقت قبل از فريضه يا بعد از آن بدون عذر در تأخير، اقلّ ثواباً مى شود از نافله مقدّمه بر آن وقت، يا مؤخّره از فريضه براى عذرى در تأخير.و اولويّت فريضه بعد از وقت فضيلت، ثمره ظاهره تعدّدِ وقت، به حسب فضيلت و اِجزا است، وگر نه مقتضاى فضيلتِ مبادرت و مسارعت به خير، افضل بودن ايقاع فريضه در هر وقتِ مقدّم از ايقاع آن در وقت مؤخر از آن است بين دو وقت اختصاصى با مساوات در ضمايم.

وقت نافله مغرب و عشا

وقت نافله مغرب، [ بعد ] از فراغ از به جا آوردن نماز مغرب در اول وقت [ است و امتدادِ [وقتش، تا ذهاب حمره مغربيّه است. و بعد از فراغ از مغرب و نوافلش، جايز است ايقاع عشا، اگر چه ذهاب حمره نشده باشد، با عذر و بدون آن.و مستحب، تأخير عشا است تا ذهاب حمره مغربيه، پس اگر تا ذهاب حمره، تلبّس به نافله نكرده، مشغول به فريضه مى شود؛ و اگر يك ركعت نافله به جا آورده مزاحمت تمام چهار ركعت، با فريضه عشا، بى وجه نيست (الغاءً للخصوصيّة فى الظُهرين). و در كمتر، اتمام، اولى است در نمازى كه تلبّس به آ ن كرده است.وقت وتيره نافله عشا، ممتدّ است به امتداد وقت عشا، حتى بنا بر امتدادش تا طلوع، و احوط رعايت عدم انفصالِ غيرِ متعارف از فريضه، و نيز احوط ختم نوافل مقصوده به آن است قبل از خوابيدن.

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 60 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

نحوه طرح شکایت چکهای بلامحل حقوقی در مراجع قضایی

در قانون تجارت ایران از اسناد تجاری تحت عنوان ویژه ای بیان و تعریف نشده بلکه در ‏باب چهارم تحت عنوان «برات ، فته طلب و چک » به ذکر مواد قانونی پرداخته که خود مبین ‏قصد مقنن به جهت وضع مقرراتی برای عمده ترین اسناد تجراتی معمول و متداول بوده است ‏‏. چک پس از گسترش عملیات بانکی یکی از مهمترین وسایل دریافت و پرداخت وجه شناخته شده ‏و پس از برات و سفته که تعهد پرداخت هستند چک جانشین پول ن قد گردیده است. قواعد و ‏اهمیت چک ناشی از امتیازی است که قانون تجارت یا قانون صدور چک به آن داده یا می دهد ‏تا بهترین وسیله سهولت مبادله پول و یا انتقال وجه ارزش به فرد دیگر باشد.‏‏*

تعریف و شرایط صدور چک :‏بر طبق ماده 310 قانون تجارت «چک نوشته ای است که به موجب آن صادر کننده وجوهی ‏را که نزد محال علیه دارد کلاً یا بعضاً مسترد و یا به دیگری واگذار می نماید.»‏ ‏ بنابراین تعریف ،‌چک سند انتقال وجه است و در هر چک حداقل 3 نفر وجود دارند :‏ ‏ ‏1 – کسی که چک صادر می کند. (صادر کننده)‏ ‏ ‏2 – کسی که چک عهده او صادر می شود یعنی در نزد او مقداری وجه موجود است. (بانک)‏ ‏ ‏3 – و بالاخره کسی که وجه چک را دریافت می نماید. (ذینفع) [1] ‏با قبول این تعریف قانونی می توان گفت که فرم مخصوصی برای نوشتن (چک) لازم نبوده و ‏با هر تقاضای کتبی که دارنده حساب (صادر کننده چک) از نگاهدارنده وجه (بانک) ‏برای انتقال و پرداخت وجه نماید قابل قبول است. ولی می توان این موضوع را با این ‏توضیح رد نمود که چون بانک به هنگام گشایش حساب جاری و قبول وجه از شخص ، وسیله ‏انتقال خاصی بر طبق قرارداد حساب جاری که همان اوراق چک باشد به بازکننده حساب ‏می سپارد یعنی بین طرفین مقرر می شود که استرداد و انتقال وجه (به طور خاص) نیز به ‏وسیله همان اوراق (دسته چک) باشد که بانکها در اختیار مشتریان برای انتقال و ‏بازپرداخت وجه گذارده اند و قانون مالیات های مستقیم هم ابطال مبلغ معین تمبر را ‏قبل از تحویل دسته چک از طرف بانک بر روی برگ چک تأکید نموده است. پس چک (اوراق ‏تهیه شده در بانک) تنها وسیله انتقال وجه است خواه دریافت کننده وجه صاحب حساب ‏باشد یا هر شخص دیگری که ذینفع وجه چک است. با توضیحی که داده شد می توان گفت که : «چک وسیله استرداد و انتقال وجه تودیع ‏شده یا استفاده از اعتبار مصوبه و موجود در یکی از بانکهای قانونی است که معمولاً ‏با استفاده از برگهای ویژه ای که بانک محال علیه قبلاً در اختیار دارندگان حساب ‏گذارده است به عمل می آید.»‏در مقایسه بین چکی که محال علیه «پرداخت کننده» آن بانک می باشد با چکی که محال ‏علیه آن بانک نسبت به تفاوت های قابل توجهی وجود دارد از جمله اینکه :‏‏- در مورد چک بلامحلی که محال علیه آن بانک می باشد امکان صدور اجرائیه بر علیه ‏صادر کننده چک از طریق اجرای ثبت وجود دارد. در حالی که برای صدور اجرائیه در ‏مورد چکهایی که محال علیه آنها با یک نسبت می بایست در دادگاه اقامه دعوی حقوقی ‏بشود و حکم به مرحله قطعیت نیز برسد.‏‏- در موردی که محال علیه بانک می باشد امکان تعقیب جزائی صادر کننده چک بلامحل ‏وجود دارد . و حال آنکه تعقیب جزایی صادر کننده چک بلامحل که محال علیه آن بانک ‏نیست ، به صرف بلامحل بودن چک ، وجود ندارد و فقط در صورت ارتکاب جرمی ، از قبیل ‏جعل و سرقت ، تعقیب جزایی امکان پذیر می باشد.‏‏- وقتی که محال علیه بانک می باشد ، در مورد صدور چک بلامحلی که در آن : تعیین مبلغ ‏شده محل صدور قید نگردیده ، تاریخ و نام محال علیه گذر شده و صادر کننده فرضاً ‏آنرا امضاء و به دارنده واگذار نموده است نه تنها از لحاظ کیفری قابلیت تعقیب ‏وجود دارد بلکه از نظر حقوقی هم غالباً غیرقابل خدشه و ایراد است. اما وقتی که ‏محال علیه بانک نیست قبول چک های مذکور در فوق بعضاً حقوق دارنده را نسبت به ‏چک بعنوان یک سند تجاری ، متزلزل و گردانده .‏•

سؤال و جواب

س 1 –در مورد صدور چک وجود حداقل چند نفر ضروری است ؟

ج – اگر صادر کننده شخصاً وجواهی را که نزد محال علیه دارد مسترد کند وجود دو نفر ‏کافی است : صادر کننده و محال علیه ولی اگر صادر کننده وجوهی را که نزد محال علیه ‏دارد به دیگری واگذار نماید وجود سه نفر لازم است : صادر کننده – دارنده و محال ‏علیه ( م 310 ق.ت)‏

س 2 –با توجه به اینکه در ماده 310 قانون تجارت به محال علیه به طور مطلق اشاره شده ‏، این کلمه شامل چه اشخاصی می گردد؟

ج – محال علیه در مورد چک شامل شخص حقیقی نظیر یک صراف و همچنین شامل شخص حقوقی اعم ‏از تشکیلات و مؤسسات غیرتجارتی که به ثبت رسیده اند مانند مؤسسه خیریه ای که ثبت ‏شده (م 584 ق.ت) و یا بانک که به صورت شرکت سهامی عام اداره می شود ، می گردد.‏

س 3 – در موردی که محال علیه بانک باشد دارنده چک بلامحل از چه مزایایی برخوردار است ‏؟

ج – در چنین صورتی دارنده چک بلامحل دارای مزایای زیر است :‏‏1 – می تواند بدون طرح دعوی در دادگاه و اخذ حکم قطعی ، تحت شرایطی که در ماده ‏‏20 ق. صدور چک 72 آمده است ، از طریق اجرای ثبت مبادرت به صدور اجرائیه نماید و ‏مطابق آئین نامه مربوطه احقاق حق کند در حالیکه بر چکی که محال علیه آن بانک ‏نباشد چنین مزیتی مترتب نیست.‏‏2 – در موردی که محال علیه بانک می باشد ، امکان تعقیب جزایی صادر کننده چک بلامحل ‏وجود دارد. (مستفاد از قانون اصلاحی چک مصوب سال 1372) در حالیکه امکان تعقیب ‏جزائی صادر کننده چک بلامحلی که محال علیه آن بانک نمی باشد میسر نیست مگر اینکه ‏مسأله ارتکاب جرمی درخصوص چک ارائه شده مطرح باشد. ‏‏3 – وقتی که محال علیه بانک باشد ، در صورتی که در چک بلامحل صادره ، تعیین مبلغ ‏نشده باشد یا تاریخ صدور آن قید شده باشد و فقط صرف امضاء به دارنده واگذار شده ‏باشد چک مذکور هنوز عنوان چک بلامحل را داشته و حداقل قضیه آن است که قابل تعقیب ‏جزایی است اما در مواردی که محال علیه بانک نیست اگر صادر کننده چک بلامحل از کسر ‏مورد یا مواردی از قیوداتی که مورد نظر قانونگذار می باشد (مواد 310 و 311) ‏خودداری کرده باشد و به صرف امضاء آنرا واگذار کرده باشد علاوه بر اینکه تعقیب ‏جزایی صادر کننده امکان ندارد.‏اصولاً قضیه طرح دعوی حقوقی علیه صادر کننده و سایر مسؤولین [2] پرداخت چک ‏‏(ظهرنویس یا ظهرنویسان) نیز با بحث های نظری موافق یا مخالف برخورد خواهد کرد.

ویژگی های چک : ‏چک برای اینکه از طرف بانک قابل وصول باشد باید دارای شرایطی باشد ، مطابق با ‏ماده 311 قانون تجارت «در چک باید محل و تاریخ صدور قید شده و به امضاء صادر ‏کننده برسد. پرداخت وجه چک نباید وعده داشته باشد.» پس محل صدور و تاریخ صدور و ‏امضاء صادر کننده و همچنین به رؤیت بودن چک از شرایط اساسی چک است . اما قبول ‏ماهیت چک یعنی استرداد وجه خود نشان دهند . لزوم ذکر مبلغ در چک می باشد. اکنون ‏می توان شرایط صحت چک را به شکل زیر خلاصه نمود :‏‏1 – محل صدور‏ ‏ ‏2 – تاریخ صدور‏ ‏ ‏3 – امضاء صادر کننده چک‏ ‏ ‏4 – مبلغ چک‏پس با فقدان هر یک از شرایط و مندرجات فوق چک صادره فاقد ارزش قانونی بوده و از ‏طرف بانک به علت فقدان شرایط صحت برگشت می شود.‏‏ ‏•

وظایف بانک (محال علیه) درباره چک :‏‏1 – بانکها مکلفند در روی هر برگ چک نام و نام خانوادگی صاحب حساب را قید ‏نمایند. ‏ ‏ ‏2 – در مواردی که ذینفع دستور عدم پرداخت وجه چک می دهد بانک مکلف است وجه چک ‏را تا تعیین تکلیف آن در مرجع رسیدگی یا انصراف دستور دهنده در حساب مسدودی ‏نگهداری نماید. [3] ‏ ‏ ‏3 – برای تشخیص اینکه چه کسی اولین بار برای وصول وجه چک به بانک مراجعه کرده ‏است (دارنده چک کیست؟) بانکها مکلفند به محض مراجعه دارنده چک هویت کامل و دقیق ‏او را پشت چک با ذکر تاریخ قید نمایند.‏ ‏ ‏4 – بانکها مکلفند کلیه حسابهای جاری اشخاصی را که بیش از یک بار چک بی محل صادر ‏کرد و تعقیب را آنها منتهی به صدور کیفر خواست شده باشد ، بسته و تا 3 سال تمام ‏به نام آنها حساب جاری دیگر باز ننمایند. (فهرست اسامی این اشخاص را بانک مرکزی ‏به اطلاع بانکها می رساند.)‏ ‏ ‏5 – هرگاه در متن چک شرطی برای پرداخت ذکر شده باشد بانک به آن شرط ترتیب اثر ‏نخواهد داد.‏•

مدت ارائه چک به بانک محال علیه :‏مدت ارائه چک به بانک محال علیه و مسئولیت ظهرنویسان : « با توجه به اینکه در ‏قانون صدور چک و همچنین قانون تجارت محدودیتی برای مدت ارائه چک و مطالبه وجه آن از ‏بانک محال علیه پیش بینی نگردیده و مواد 318 و 319 قانون تجارت نیز مرور زمان ‏مربوط به دعاوی چک را عنوان نموده که ارتباطی به عمل بانک درخصوص پرداخت وجه چک ‏ندارد ، علیهذا ذینفع چک می تواند طبق مصوبه کمیسیون حقوقی بانکها در سال 1363 ‏تا ده سال برای وصول وجه چک به بانک مراجعه کند.‏اما مدت مسئولیت مدنی پشت نویسان چک برطبق قانون تجارت (مواد 315 و 317) که در ‏قانون صدور چک (ماده 20) تأیید شده عبارتست از :‏الف ) اگر صدور چک و تأدیه وجه آن در یک شهر باشد 15 روز‏ب ) اگر صدور چک و تأدیه وجه آن در دو شهر یک کشور باشد 45 روز‏ج ) اگر صدور چک و تأدیه وجه آن در 2 کشور باشد 4 ماه تمام .‏پس از ذکر موارد فوق در اینجا لازم است چگونگی اقامه دعوی در مورد چک را بررسی کنیم ‏‏:‏•

اعتراض عدم تأدیه :‏اعتراض عدم تأدیه نخستین و مهمترین کاری است که دارنده چک باید انجام دهد و مقصود از ‏آن اعتراضی است که بر اثر امتناع از پرداخت وجه چک از طرف محال علیه (بانک) ، به ‏توسط دارنده چک بعمل می آید. (در واقع همان برگشت زدن به چک می باشد.) و طبق رأی وحدت رویه شماره 536 مورخ 10/7/1369 «… گواهی بانک محال علیه دایر بر ‏عدم تأدیه وجه چک که در مدت 15 روز به بانک مراجعه شده باشد به منزله واخواست ‏‏(اعتراض عدم تأدیه) می باشد. »‏ ‏

در رابطه با این رویه باید دانست که :‏اولاً : رویه مذکور تنها در مواردی قابل اعمال است که محال علیه «بانک» باشد. ‏بنابراین در مواردی که محال علیه «بانک» نیست، اعتراض تابع قانون تجارت (مواد 314 ‏و 280) بود و مدت آن 10 روز از تاریخ چک می باشد.‏ثانیاً : درموردی که محال علیه بانک می باشد ، رأی وحدت رویه مذکور موجب افزایش ‏مدت اعتراض از 10 روز به 15 روز گردیده است. [4] ‏در یک جمع بندی و نتیجه گیری باید گفت با توجه به اینکه چک بلامحل در شرایط ویژه ای ‏باعث تعقیب کیفری صادر کننده خواهد شد ، لیکن چنانچه چک واجد شرایط تعقیب کیفری ‏صادر کننده آن نباشد این حق برای دارنده چک محفوظ است تا به منظور مطالبه مبلغ ‏چک با رعایت مقررات قانون آیین دادرسی مدنی اقدام به تنظیم و تقدیم دادخواست علیه ‏صادر کننده چک و ظهرنویسان آن به دادگاه عمومی محل وقوع جرم بنماید.‏•

لذا اکنون مدارک لازم برای تهیه و تنظیم دادخواست حقوقی چک بلامحل را به اختصار ‏بیان می کنیم :‏‏1 - تهیه فتوکپی مصدق (تصدیق کننده) چک بلامحل از روی چک و پشت آن در 2 نسخه ‏‏2 – تهیه فتوکپی مصدق گواهی نامه عدم پرداخت چک بلامحل توسط بانک در 2 نسخه ‏‏3 – خرید 2 نسخه برگ دادخواست به دادگاه نخستین و تکمیل و امضاء آن . ‏‏4 – الصاق تمبر قانونی بازاء مبلغ خواسته توسط شعبه بانک مستقر در مرجع قضایی و ‏سپس تحویل دادخواست و ضمایم آن به شرح موارد فوق به دفتر ثبت دادخواست های مرجع ‏قضایی و اخذ شماره رسید آن. ‏تبصره – شایان توجه است چنانچه دارنده چک قصد داشته باشد تا اموال صادر کننده ‏چک را نیز تأمین نماید ، ضمن اشاره به «تقاضای صدور قرار تأمین خواسته معادل بهای ‏خواسته» درمتن دادخواست می باید به عنوان خسارت احتمالی مبلغی معادل 12% وجه چک ‏را نیز در صندوق دادگستری تودیع نماید.‏‏«نحوه تنظیم برگ دادخواست به دادگاه نخستین ، در مورد مطالبه وجه چک» چنانچه ‏دارنده چک بلامحل ، چ را از صادر کننده چک درافت نموده باشد و قصد طرح شکایت حقوقی ‏داشته باشد ، خوانده چنین دعوایی فقط صادر کننده چک بلامحل می باشد ، اما اگر ‏دارنده چک بلامحل ، چک را از ظهرنویس تحویل گرفته باشد ‏ ‏

می تواند دعوی خود را هم علیه صادر کننده و هم علیه ظهرنویس و یا علیه هر دوی ‏آنان در دادگاه محل وقوع جرم اقامه نماید. قابل ذکر است که در عمل طرح دعوی حقوقی ‏علیه صادر کننده چک پرداخت نشدنی به علت طولانی بودن جریان دادرسی زیاد مورد ‏توجه نیست و دارندگان چک های بلامحل تمایل چندانی به استفاده از طریقه حقوقی برای ‏وصول وجه چک خود ندارند. مگر اینکه بنا به جهاتی استفاده از طریقه کیفری و یا ‏مراجعه به اجراء ثبت برای وصول وجه چک برای آنان مقدور نباشد.‏نمونه دادخواست جهت مطالبه مبلغ چک علیه صادر کننده و ظهرنویس آن با تقاضای تأمین ‏اموال خواندگان به شرح صفحه بعد ارائه می گردد. ‏•

سؤال و جواب

س 1 – فوائد اعتراض عدم تأدیه در مورد چک چیست ؟‏

ج – اولاً – در صورت اعتراض در موعد مقرر قانونی (مواد 314 و 280 ق.تجارت – رأی ‏وحدت رویه شماره 536 – 1/7/69) دارنده چک می تواند بدون تودیع خسارات احتمالی در ‏صندوق دولت اقدام به تأمین (توقیف) اموال مدعی علیه کند. در ضمن مطابق نظریه ‏شماره 4856/7 – 22/10/58 اداره حقوقی قوه قضائیه چنانچه محال علیه بانک باشد ‏نیازی به تودیع خسارت احتمالی از طرف دارنده چک نیست و درخواست تأمین محدود به مدت ‏نمی باشد.‏ثانیاً – با اقدام به اعتراض است که امکان طرح دعوی علیه برخی از مسؤولین پرداخت ‏چک فراهم می گردد . (مواد 314 ، 286 و 287 قانون تجارت)‏ثالثاً – دارنده چک می تواند درخواست صدور حکم به پرداخت خسارت تأخیر تأدیه را از ‏تاریخ اعتراض بنماید و در غیر این صورت پرداخت خسارت مذکور از تاریخ تقدیم ‏دادخواست محاسبه خواهد شد.‏‏

‏س 2 – دارنده چک در چه مواعدی می بایست به محال علیه مراجعه کرده و چک را مورد ‏مطالبه قرار دهد؟

ج – مواعدی که دارنده می بایست در آن مواعد به محال علیه مراجعه و وجه چک را ‏مورد مطالبه قرار بدهد ، مشتبه به اینکه محل صدور و وصول چک در کجا قرار داشته ‏باشد به تفاوت 15 روز ، 45 روز و 4 ماه می باشد.‏

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 54 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)
دسته : بازی گوشی های چینیتعداد بازدید : 48361

منبع : www.AsanDownload.com


آی آر یك مجموعه شامل 10 بازی برای گوشیهای چینی كه بازیهای این گوشی ها بسیار كمیاب میباشد كه میتواند لحظات شادی را برای شما دوستان به ارمغان بیاورد.
امیدواریم این بازی های كمیاب و زیبا مورد استقبال دارندگان سری گوشی های چینی - TV Mobile قرار گیرد.




دانلود -992 كیلوبایت | لینک كمكی
پسورد فایل زیپ : www.asandownload.com
لینک منبع

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 66 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)
download-farm-frenzy-gone-fishing-v10-delight_541.jpeg
نام بازی:Portable Farm Frenzy: Gone Fishing
سبک:ارکید شبیه سازی
حجم:79 MB
همیشه بازی های کم حجم جز محبوب ترین بازیها نزد گیمر ها مخصوصا کسانی که از اینترنت پر سرعت بر خوردار نیستند و هم چنین از سیستم قوی برای اجرای بازی های
سنگین برخوردار نیستند ،محسوب می شود .بازی های کم حجم بسیاری هر روزه در سایت های دانلود گیم در سراسر دنیا قرار می کیرد که مورد توجه همه گیمر ها قرار می گیرد.بازی هایی کم حجم و بسیار زیبا و شاد کننده که می تواند ساعاتی شما را مشغول کند و حسی خوب را به شما منتقل کند.یکی از این بازی هایی که برای شما آماده کرده ایم یک بازی ماهیگیری است که نمونه آن در میهن دانلود یافت نمی شود.بازی بسیار زیبا و شاد کننده تقدیم به همه شما دوستان و طرفداران میهن دانلود.
دانلود ،مشاهده عکس های بازی در ادامه مطلب....

ادامه مطلب+Download
وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 64 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)
stardefender4main_resize.jpg
نام بازی:Star Defender 4 v1.17 Portable
سبک:ارکید شبیه سازی فضایی
حجم:13 MB
مدافع ستارگان یکی از بهترین بازی های تیر اندازی فضایی است که سه نسخه از آن روانه بازار شده و توانسته توجه همه را به عنوان یک محصول اکشن فضایی به خود جلب کند.به همین منظور اکنون نسخه 4 این بازی برای شما دوستان آماده شده است تا بتوانید از این بازی بسیار زیبا و هیجان انگیز لذت ببرید .پیشرفت گرافیکی بازی،ارتقا بسیار زید اسلحه ها ،صحنه های نبرد فوق العاده و صداگذاری عالی بازی از ویژگی های نیخه 4 مدافع ستارگان محسوب می شود .در نسخه 4 حضور شما مانند آتشی در دشمن رخنه کرده و با عث شده تمام کهکشان دوابره با هم متحد شوند تا بتوانند نسل بشر را از بین ببرند.جنگی بزرگ در اره است ،امیدواریم شما یکی از کسانی باشید که برای اولین بار این بازی را به اتمام برسانید و نسل بشر را نجات دهید .
دانلود ،مشاهده ویژگی ها و سیستم بازی در ادامه مطلب....


ادامه مطلب+Download
وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 67 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

نرم افزار جدید Lcg Slick v0.52 مجموعه کامل مسنجر برای گوشینوکیا می باشد کهمحصول جدید 2009هست کهبا قابلیت های فراوانی از جمله پشتیبانی کامل سرویس های Yahoo , Google Talk , jabber , MSN , AIM را در اختیار شما قرار داده ایم.

slick-mihandownload.jpg

به ادامه مطلب بروید...

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 77 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)
وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 65 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

ترفند موبایل

اول به این ادرس داخل کامپیوتر رفته : Start Up>All Program>Accessories>System Tools و برنامه ی Character Map رو باز میکنید و فونت Arial را انتخاب میکنید.
وقتی Scroll را بیارین پایین تر عکسهای مورد نظر را میبینید.و با انتخاب هر کدوم گزینیه ی select را میزنید.
این کارو که کردید و عکسای دلخواهتونو گلچین کردید گزینه ی Copy رو میزنید و یک فایل رو که عکس یا موزیک یا Text هستش را انتخاب میکنین و اون را Renameمیکنید و Pastمیکنید و اسم فایل تون به شکلک های انتخاب شده در میاد.فایل مورد نظر را به گوشیتون منتقل میکنین.توی گوشی فایلو پیدا میکنین و با کپی کردن اسم فایل و رفتن به بلوتوث وعوض کردن اسم بلوتوث و Past کردن اسم فایل میتونین از این شکتکها برای اسم بلوتوثتون استفاده کننین
وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 63 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

دقیقن یک سال از روزی که به جمع دوستان پرسرعت پیوستم گذشت. البته پر سرعت که چه عرض کنم. یه اینترنت 64 به ما دادن که سرعت دانلودش اگه خیلی خیلی خوب میشد، شاید به 10 میرسید. تازه بماند که همین سرعت 10 رو هم همون 2 ماه اول داشتم و بعد از اون اینترنتم به کل مشکل پیدا کرد و هر 5 دقیقه قطع و وصل میشد. ظاهرن هم، فقط من چنین مشکلی داشتم و تلاش های 10 ماهه برای حل مساله به جایی نرسید تا اینکه چند روز پیش عطای نت پر سرعت رو به لقاش بخشیدم و به کل بیخیالش شدم! این بود که به دنبال راه حلی برای جایگزینی اینترنت گشتم تا بالاخره پیدا کردم.

همان طور که ممکن بعضی از دوستان بدونن، تعدادی از سیم کارت های ایرانسل در هنگام گشت و گذار در نت پولی را از حساب شما کسر نمی کنند. اگر از نرم افزار اپرا استفاده کنید که می توانید مطمئن باشید پولی از حساب شما کم نمی شود. نمی دانم این یک مشکل در سیم کارت های ایرانسل است یا اینکه یک قابلیت و شاید یک هدیه! البته در هنگام دانلود کردن در هر صورت برای شما پول خواهد افتاد.

سیم کارت منم از آن دسته سیم کارت هاییست که هنگام کار پولی را کسر نمی کند. چند روز پیش تصمیم گرفتم موبایل رو به کامپیوتر وصل کنم تا شاید بشود از اینترنت ایرانسل رایگان استفاده کرد. طریقه ی اتصال کامپیوتر به اینترنت از طریق موبایل، در K850 که به هیچ عنوان سخت نبود. کافیست برنامه ی PC Suite را اجرا کنید و سپس موبایل را به کامپیوتر وصل کنید. سپس از سمت چپ منوی Internet Connection را انتخاب کنید و سپس Connect . به همین راحتی می توانید به اینرتنت وصل شوید. اگر در گوشی شما به این صورت نتوانستید به نت متصل شوید، می توانید از این راهنما استفاده کنید.

اتصال به اینترنت از طریق ایرانسل

نکته ی جالبی که مشاهده کردم این بود که تمام گشت و گذار ها در اینترنت رایگان صورت گرفت و هیچ گونه پولی از حسابم کسر نشد. در ضمن شما به راحتی می توانید دانلود هم کنید. همان طور که در شکل میبینید من چیزی در حدود 40 مگابایت در یک بار کانکت شدنم، Sent & Received داشتم که هیچ مبلغی را هم نپرداختم. این اینترنت به راحتی نیاز های شما را برای چت و یا فید خوانی و وبگردی در حال متعادل، بر طرف می کند. اما اگر قصد دانلود فایلی را داشته باشید اول اینکه در طول روز نمی توانید از سرعت زیادی برخوردار شوید و در ضمن باید در منطقه ای باشید که آنتن شما کامل باشد. در شب اگر در منظقه ی خوبی از نظر آنتن دهی قرار داشته باشید، می توانید تا سرعت 10 نیز دانلود کنید. چیزی که خود من هم انجامش دادم. یعنی سرعتی بهتر از اینترنت ADSL با سرعت 64 !

با این کار نه هزینه ی سیم کارت می پردازید، نه هزینه ی تلفن و نه خط تلفنتان اشغال می شود. در ضمن همیشه هم آنلاین می مانید. اگر هم سیم کارت اصلی شما مربوط به سیم کارت همراه اول است، می توانید مانند من به راحتی خط اصلیتان را به خط ایرانسل دایورت کنید و بدین طریق در تمام طول شبانه روز موبایلتان را با سیم کارت ایرانسل به کامپیوتر وصل کنید.

باز هم می گویم نمی دانم این یک مشکل در سیم کارت های ایرانسل است یا یک قابلیت. فقط امیدوارم اگر این یک مشکل باشد، عزیزان ایرانسلی به دنبال برطرف کردن آن نروند! می توانند از آن طرف به جای هواپیمای دو نفره جایزه ی کمتری را تعیین کنند تا اگر هم از این قسمتی ضرری می کنند(که نمی کنند!) جبران شود. پیشنهاد منصفانه ای به نظر میرسد!

پ ن: به امید برگشت دوباره ی آی تی لاین هستیم و مطمئنیم که دوباره بر می گردد.

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 54 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

استفاده از اینترنت ایرانسل به صورت کاملا رایگان در تمامی روزهای هفته !

برای آموزش نحوه انجام این کار
واینترنت هوشمند رایگان فقط برای تهران مجانی مجانی بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

اینترنت هوشمند رایگان فقط برای تهران مجانی مجانی

user name : mihandownload

pass: 4242
شماره تلفن برای كانكت شدن 9718170

كسانی كه استفاده كردن یه نظری بدن خوشحال میشیم

همانطور که مستحضر هستید ، اینترنت ایرانسل در تمامی روزهای هفته مجانی نیست و در روزهای غیر تعطیل به ازای هر کیلوبایت 5 قران ( نصف یک تومان ! ) از حساب شما کسر می شود . برای اینکه همین مقدار پول را هم نپردازید راههای بسیاری وجود دارد ، در زیر یکی از این راهها را توضیح می دهیم :

استفاده از مرورگر اینترنت اپرا ( Opera Mini Web Browser ) :


مرورگر اپرا با تنظیمات پیشرفته خود علاوه بر اینکه به شما امکان گشت و گذار پرامنیتی را می دهد ، با استفاده از امکان گشت و گذار مخفی سبب میشود که از دید شبکه پنهان باشید . بدین طریق نه تنها سایتهای خارجی از جمله PayPal توانایی اینکه از چه کشوری مراجعه می کنید را ندارند بلکه از دید اپراتور نیز مخفی هستید و بنابراین هزینه ای از شما دریافت نمی شود .


اگرچه طبق این روش تنها بابت گشت و گذار در اینترنت پولی نمی پردازید و بابت دانلود فایلها باید به ازای هر 10 کیلوبایت 5 تومان بپردازید


برای دانلود نرم افزار اپرا ابتدا با کلیک بر روی دکمه زیر به سایت سازنده ارجاع می شوید سپس با انتخاب مدل گوشی خود ، مرورگر سازگار با گوشی خود را دانلود خواهید کرد :

وبلاگ تفریحی ایرانیان بازدید : 69 شنبه 15 مرداد 1390 نظرات (0)

دانش آموز یا دانشجو هستید ؟ در برنامه ریزی امور روزانه خود مشکل دارید ؟ با استفاده از نرم افزار S-Cool Diray قادر خواهید بود ، زمان خود را مدیریت نمایید …برخی قابلیت های برنامه عبارتند از :
- برنامه ریزی و مدیریت زمان
- قابلیت قرار دادن یادداشت و یاد آوری امور روزانه
- قابلیت ایجاد شاخه و مدیریت شاخه ها
- سرعت بالای نرم افزار
- گرفتن Screen Shot از محیط کاری
- انتقال اطلاعات از طریق پیامک و بلوتوث
- انجام محاسبات ریاضی و بسیاری امکانات دیگر …
فروشنده: کامیاب دی وی دی
قیمت: ۴,۸۰۰ تومان

روش خرید: برای خرید S-Cool Diary با فرمت جاوا برای تمام گوشی های موبایل، پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد
نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید،
روی دکمه زیر کلیک کنید.


برای دیدن سایر محصولات این فروشنده اینجا کلیک کنید.

S-Cool Diary با فرمت جاوا برای تمام گوشی های موبایل

تعداد صفحات : 135

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • جمعه 19 آذر 1395
  • جمعه 26 خرداد 1391
  • پنجشنبه 25 خرداد 1391
  • جمعه 12 خرداد 1391
  • پنجشنبه 11 خرداد 1391
  • چهارشنبه 10 خرداد 1391
  • سه شنبه 09 خرداد 1391
  • دوشنبه 08 خرداد 1391
  • شنبه 06 خرداد 1391
  • جمعه 05 خرداد 1391
  • جمعه 5 خرداد 1391
  • پنجشنبه 04 خرداد 1391
  • پنجشنبه 4 خرداد 1391
  • جمعه 29 ارديبهشت 1391
  • پنجشنبه 28 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 27 ارديبهشت 1391
  • يکشنبه 24 ارديبهشت 1391
  • سه شنبه 19 ارديبهشت 1391
  • جمعه 15 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391
  • پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391
  • شنبه 02 ارديبهشت 1391
  • شنبه 2 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 30 فروردين 1391
  • سه شنبه 29 فروردين 1391
  • دوشنبه 28 فروردين 1391
  • سه شنبه 9 اسفند 1390
  • يکشنبه 7 اسفند 1390
  • جمعه 28 بهمن 1390
  • شنبه 22 بهمن 1390
  • چهارشنبه 5 بهمن 1390
  • يکشنبه 2 بهمن 1390
  • يکشنبه 25 دی 1390
  • چهارشنبه 21 دی 1390
  • سه شنبه 13 دی 1390
  • سه شنبه 6 دی 1390
  • يکشنبه 4 دی 1390
  • شنبه 3 دی 1390
  • چهارشنبه 30 آذر 1390
  • يکشنبه 27 آذر 1390
  • جمعه 25 آذر 1390
  • سه شنبه 22 آذر 1390
  • پنجشنبه 17 آذر 1390
  • دوشنبه 14 آذر 1390
  • يکشنبه 13 آذر 1390
  • شنبه 12 آذر 1390
  • جمعه 11 آذر 1390
  • يکشنبه 6 آذر 1390
  • شنبه 5 آذر 1390
  • چهارشنبه 25 آبان 1390
  • سه شنبه 24 آبان 1390
  • چهارشنبه 18 آبان 1390
  • دوشنبه 9 آبان 1390
  • پنجشنبه 5 آبان 1390
  • چهارشنبه 20 مهر 1390
  • سه شنبه 19 مهر 1390
  • دوشنبه 18 مهر 1390
  • يکشنبه 17 مهر 1390
  • شنبه 16 مهر 1390
  • جمعه 15 مهر 1390
  • پنجشنبه 14 مهر 1390
  • چهارشنبه 13 مهر 1390
  • دوشنبه 11 مهر 1390
  • يکشنبه 10 مهر 1390
  • شنبه 9 مهر 1390
  • چهارشنبه 6 مهر 1390
  • سه شنبه 5 مهر 1390
  • دوشنبه 4 مهر 1390
  • يکشنبه 3 مهر 1390
  • شنبه 2 مهر 1390
  • جمعه 1 مهر 1390
  • پنجشنبه 31 شهريور 1390
  • چهارشنبه 30 شهريور 1390
  • سه شنبه 29 شهريور 1390
  • دوشنبه 28 شهريور 1390
  • يکشنبه 27 شهريور 1390
  • شنبه 26 شهريور 1390
  • جمعه 25 شهريور 1390
  • پنجشنبه 24 شهريور 1390
  • چهارشنبه 23 شهريور 1390
  • دوشنبه 21 شهريور 1390
  • يکشنبه 20 شهريور 1390
  • شنبه 19 شهريور 1390
  • جمعه 18 شهريور 1390
  • پنجشنبه 17 شهريور 1390
  • چهارشنبه 16 شهريور 1390
  • سه شنبه 15 شهريور 1390
  • دوشنبه 14 شهريور 1390
  • يکشنبه 13 شهريور 1390
  • شنبه 12 شهريور 1390
  • جمعه 11 شهريور 1390
  • پنجشنبه 10 شهريور 1390
  • چهارشنبه 9 شهريور 1390
  • سه شنبه 8 شهريور 1390
  • دوشنبه 7 شهريور 1390
  • يکشنبه 6 شهريور 1390
  • شنبه 5 شهريور 1390
  • جمعه 4 شهريور 1390
  • پنجشنبه 3 شهريور 1390
  • چهارشنبه 2 شهريور 1390
  • سه شنبه 1 شهريور 1390
  • دوشنبه 31 مرداد 1390
  • يکشنبه 30 مرداد 1390
  • شنبه 29 مرداد 1390
  • پنجشنبه 27 مرداد 1390
  • چهارشنبه 26 مرداد 1390
  • سه شنبه 25 مرداد 1390
  • دوشنبه 24 مرداد 1390
  • يکشنبه 23 مرداد 1390
  • شنبه 22 مرداد 1390
  • جمعه 21 مرداد 1390
  • پنجشنبه 20 مرداد 1390
  • چهارشنبه 19 مرداد 1390
  • سه شنبه 18 مرداد 1390
  • دوشنبه 17 مرداد 1390
  • يکشنبه 16 مرداد 1390
  • شنبه 15 مرداد 1390
  • جمعه 14 مرداد 1390
  • پنجشنبه 13 مرداد 1390
  • چهارشنبه 12 مرداد 1390
  • سه شنبه 11 مرداد 1390
  • دوشنبه 10 مرداد 1390
  • يکشنبه 9 مرداد 1390
  • شنبه 8 مرداد 1390
  • جمعه 7 مرداد 1390
  • سه شنبه 4 مرداد 1390
  • دوشنبه 3 مرداد 1390
  • يکشنبه 2 مرداد 1390
  • شنبه 1 مرداد 1390
  • جمعه 31 تير 1390
  • پنجشنبه 30 تير 1390
  • چهارشنبه 29 تير 1390
  • سه شنبه 28 تير 1390
  • دوشنبه 27 تير 1390
  • يکشنبه 26 تير 1390
  • شنبه 25 تير 1390
  • جمعه 24 تير 1390
  • پنجشنبه 23 تير 1390
  • چهارشنبه 22 تير 1390
  • سه شنبه 21 تير 1390
  • يکشنبه 19 تير 1390
  • چهارشنبه 15 تير 1390
  • سه شنبه 14 تير 1390
  • دوشنبه 13 تير 1390
  • شنبه 11 تير 1390
  • جمعه 10 تير 1390
  • جمعه 6 خرداد 1390
  • دوشنبه 12 ارديبهشت 1390
  • يکشنبه 11 ارديبهشت 1390
  • شنبه 10 ارديبهشت 1390
  • جمعه 9 ارديبهشت 1390
  • سه شنبه 6 ارديبهشت 1390
  • دوشنبه 5 ارديبهشت 1390
  • يکشنبه 4 ارديبهشت 1390
  • جمعه 2 ارديبهشت 1390
  • پنجشنبه 1 ارديبهشت 1390
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 4044
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 29
  • آی پی امروز : 158
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 190
  • باردید دیروز : 97
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 687
  • بازدید ماه : 445
  • بازدید سال : 17,831
  • بازدید کلی : 729,872
  • کدهای اختصاصی
    تبليغات X